محل گفتگو و نظردهی بازدیدکنندگان وبلاگ قیامت

کامنت ها هر ۲۴ ساعت یکبار درج میشن + اینجا سایت دوستیابی نیست + گذاشتن آی دی، آدرس وبلاگ، شماره تلفن ممنوعه

محل گفتگو و نظردهی بازدیدکنندگان وبلاگ قیامت

کامنت ها هر ۲۴ ساعت یکبار درج میشن + اینجا سایت دوستیابی نیست + گذاشتن آی دی، آدرس وبلاگ، شماره تلفن ممنوعه

کلمات پیره زن پیره مردی......!!

خانوما آقایون جنتلمن.. همه مادر بزرگ و پدر بزرگامون یه سری کلمات رو اشتباه می گفتن که ما نوه ها تا 16 روز بهشون می خندیدیم.. 

 

بیاید اونا رو بگیم بخندیم...  

کلا کسایی که کلمات رو اشتباه میگن رو بگید... 

مثلا: دیفال و کربیت و سلط آب و جوق آب و طناف 

یکی هم بود می گفت می خوام ماشینمو عوض کنم جی ال ضبدر بگیرم... بعد از ساعت ها فهمیدیم منظورش جی ال ایکس بوده....

نظرات 84 + ارسال نظر
منصور قیامت شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 11:31

خانوما آقایون جنتلمن.. همه مادر بزرگ و پدر بزرگامون یه سری کلمات رو اشتباه می گفتن که ما نوه ها تا 16 روز بهشون می خندیدیم..

بیاید اونا رو بگیم بخندیم...

کلا کسایی که کلمات رو اشتباه میگن رو بگید...

مثلا: دیفال و کربیت و سلط آب و جوق آب و طناف

یکی هم بود می گفت می خوام ماشینمو عوض کنم جی ال ضبدر بگیرم... بعد از ساعت ها فهمیدیم منظورش جی ال ایکس بوده.... :))

فرهاد/۱۹/تهران شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 11:34

مادربزرگه من معمولا اسمها رو عوضی میگه و معمولا هم این اسامی عجیب و غریبی که تو سریالهای تاریخی تلویزیونی هستن . مثلا تو سریال یوسف به یوزارسیف میگفت میزارتیک و به آمن هتب میگفت آمرحسین .

یه سریاله عربی هم بود اسمه یکی از دخترها ام کلثوم بود که مادربزرگم بهش میگفت ام کثلوم

زهره شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 12:49

زن عموی من میخواد بگه بارون میگه وارون به اتوبوس میگه اتوپوس
یه بار هم عید بود خواهرمینا از تهران اومده بودن خواهرزادم توی کوچه داش بازی میکرد
زن عموم همچین که خواهر زادم رو میبینه میگه مونا جان کنه امدی که
به زنبیل میگه زنویل

می می از گرگان یکشنبه 4 مرداد 1388 ساعت 11:54

مادربزگ من به مسجد میگه مچد
به گنبد میگه گنبز .
بیچاره مریم دختر عموم که اسمش شده میرم
مگس کشمون تبدیل شده به مقس کش

ساناز/۱۷/شیراز یکشنبه 4 مرداد 1388 ساعت 14:56

مادرجونم به موبایل میگه تلفن و به اس ام اس میگه پیس پیس

مژده*18*اصفهان سه‌شنبه 6 مرداد 1388 ساعت 17:16

پس از تحقیق بسیار دریافتم که:
مامان بزرگ من به موبایل میگه
وق وق صحب
(vagh vagh sahab)

ینی چیزی که وق وق میکنه
ینی سگ!!

مژده*18*اصفهان سه‌شنبه 6 مرداد 1388 ساعت 17:20

یه چیز دیگه
قبلا گوشیم یه ویبره ی قوی و بدی داشت
بیشتر وقتا هم که رو میز بود صداش در میومد رو میز تاب میخورد یه صدایی شبیه گاو میداد!!!

خانوادم انقد سر این قضیه بهم میخندیدن
حالا از اون موقع با اینکه اون رو عوض کردم هنوز وقتی صدای گوشیم در میاد
مامان بابام میگن گاوت صدا می کنه!!

:) پریsan سه‌شنبه 6 مرداد 1388 ساعت 22:30

مادر بزرگ یکی از دوستام خیلی باحاله من و دوستام هر وقت می رفتیم خونشون کلی می خندیدم
من یه دفتر داشتم اسمشو گذاشته بودم دفتر سوتی ها ,
کمی از حرفاشو با کمک بچه ها توش نوشتم

زبونش خیلی شیرین بود مثلا به نیلوفر می گفت :لولو فر
به مترو می گفت :مانتو یه بارم می گفت مینجو
به گنبد می گفت :کومپز
به اعتراض می گفت:احتراض
مثلا می خواس بگه موبایلو بذار شارژ بشه می گفت بذار شاد بشه
به کامپیوتر می گف :کابینت
اسم یکی ازبچه ها مرسده بود بهش می گفت :مسخره
به انگور می گفت :انگول
قفل :قلف
دیگه فعلا همینا یادم بود اگه یه وقتی دفترمو پیدا کردم حتما می آم می گم آخه خیلی چیزای جالبی توش نوشتم

مریم جمعه 9 مرداد 1388 ساعت 22:05

من وخواهر زادم بازی سکوت میکردیم .اون میخواست بگه (حالا دیگه سکوت مطلق) یهو گفت : حالا دیگه سقوت مقلت

سارا شنبه 10 مرداد 1388 ساعت 11:46

پدر بزرگم روحش شاد
موقعی که فوت شد یک 84 سالی سن داشت
آقا به این نوشابه می گفت آب ترش توی شیشه
به دمپایی هم می گفت تی پایی

خالم به مکانیکی می گه نیکانیکی
بقیه سوتی های خالم رو جوع اوری می کنم
یک روز می دم خدمتتون
حالا حضور ذهن لا موجود

نسی کرج یکشنبه 11 مرداد 1388 ساعت 13:10

جهندم یعنی جهنم
سینزه یعنی سیزده

رویا۩۞۩.*•.آتیش پاره.•*.۩۞۩.۱۸.قم یکشنبه 11 مرداد 1388 ساعت 13:15

خیلی خیلی ببشخید نناقای من خیلی فوشای باحالی به مزاحم تلفنیاش

که بیشتر نوه هاش هستن می ده

با عرض معذرت مثلا به ک*نی می گه کونو

به سینا بینا می گه صداسیما به شقایق می گه شغاله

تازه ترکم هست لهجه داره وقتی با ما فارسی حرف می زنه آخر خندس


بابامم تا حالا اسم هیچ کیو درست نگفته

اسم زن همسایمون امالبنین هستش بش می گه جمشید خانوم

اسم شاگردش عزیزه سرکار صداش می زنه رویا یا لیلا(آبجیم)

به نیکی کریمی می گه نیکی ابریشمی و ....


و فک کنم این ارثیه به ننش رفته

•▪● ღ زهرا - 18 - یزد ღ●▪•˙ یکشنبه 11 مرداد 1388 ساعت 20:48

وای منصور مردم از خنده

جی ال ضربدر

عمم به باسن میگه واکسن

بابام به کثافت میگه چثافت – به مگس هم میگه مگز

خودم به سوراخ میگم سولاخ - دیگه اینکه بعضی وختا نمی تونم بگم ستون فقرات میگم سقون فترات

خالم به قیچی میگه غنچی – به کاغذ هم میگه قاقذ

مامان بزرگم به تاتر میگه تیاتر – به شارژر هم میگه چارجر

بچه خواهرم سیب زمینی میگه سیس مزنی

فلن همینا رو داشته باش دیگه اگه چیزی پیدا کردم میام میگم

(مامان بزرگم به تاتر میگه تیاتر – به شارژر هم میگه چارجر)

البته درستش همون چارجر هست که توی انگلیسی هم همینو میگیم D:

Charger

پریوش سه‌شنبه 13 مرداد 1388 ساعت 21:51

مامانم اینا یه همسایه دارن به مامانم میگه :پریوش خانوم با این حال که بارها مامانم جلوش منو صدا زده!
به شیشه میگه :shooshe
خانوم منشی رو میگه:mooshe
به لیز میگه:لیژ
نوشابه :موشابه

بقیشم یادم نیس از داداشم میپرسم براتون می درجم


پریوش سه‌شنبه 13 مرداد 1388 ساعت 21:58

آهان
مادر بزرگ شهرام هم به شهرام میگه :شهرام خان گول گولاب
به فرخنده میگه: forkhonde

وفا دوشنبه 19 مرداد 1388 ساعت 00:38

عمه من به آنفولانزا میگه آمبولانسا ههههههههه
همین عمه امم یه بار چشاش اوووف شده بوده رفته پیشه چشم پزشک عوض اینکه ببگه آقای دکتر تو چشای من لنز گذاشتن گفته آقای دکتر به چشای من پلاتین گذاشتن هههههههههههههههههه

عسل/۲۲/تهران یکشنبه 25 مرداد 1388 ساعت 12:11

همسایه مادربزرگم اینا بیشتر کلمات رو اشتباه میگه
باغچه : باشقه
لازانیا : راز و نیاز
ببخشید : ببشقید
نقش : نشق
سقف : سفق
یه بار شوهرش به پسر خالم گفته بود این ماشینا هست که پشتش نوشته ۴ تا ولگرد دیوس ، مدلش چیه؟
منظورش 4WD بوده ....

فرزاد چهارشنبه 28 مرداد 1388 ساعت 03:56

سلام......


مامان بزرگه خدا بیامرزم به پیتزا میگفت پیپزا پ-ی-پ-ز-ا


به موبایل میگفت گوش کوب


مادره مادر بزرگم به ویلاشهر میگفت لیوانشهر :)))))))

فقط همینا یادمه .....

طناز 16 اصفهان پنج‌شنبه 5 شهریور 1388 ساعت 13:31

مادربزرگ من عاشق سریال جومونگ یه بار زنگ زده بود خونمون می گفت عزیزم جونگ وکی نشون می ده پرسیدم جونگ چیه مادرجون گفت همونی که توش سی سی یو و چسو داره!!!!!!!!!!

پسرخاله ی من۴سالش مادربزرگم هنوز به جای امین امیر صداش میکنه.

بهناز/۲۷/لاهیجان یکشنبه 8 شهریور 1388 ساعت 11:43

وای بشه ها چه مامان جونای باحالی دارین مردم از خنده

سنا 19 تهران سه‌شنبه 17 شهریور 1388 ساعت 18:11

سه حالت داره:
مادربزرگ بنده به قفل می قلف
مامانم به اس ام اس میگه چسه فس(البته به شوخ)
و یه اقوا دیگه به کون میگه چچچون
(البته همش بی مزه بود خودم میدونم

مهسا ۲۱ تهران چهارشنبه 18 شهریور 1388 ساعت 16:23

مامانبزرگم به من میگه مهسام
عمه مامانم به سفره میگه سلفه

مریم ۱۸ تهران پنج‌شنبه 19 شهریور 1388 ساعت 20:28

منصور من با یه پسره تازه دوست شده بودم اولین بار رفتیم بیرون (اند خجالت) اون برام زرد الو خرید من می خواستم بگم من خیلی هسته زرد الو دوست دارم گفتم من زرده ی هست الو خیلی دوست دارم اون بی شعور انقدر خندید داش خفه می شد

:))))))))

هما/۱۵/آبادان شنبه 21 شهریور 1388 ساعت 06:38

مامان بزرگ من به جومونگ میگه جنون به ایرانسل میگه ایران۳

مژده ღ 18 ღ اصفهان یکشنبه 22 شهریور 1388 ساعت 17:33

مامان بزرگ من به وولو میگه بلوار
به کزاز میگه گداز

مامانم به تهمتن میگه تن تن
به جومونگ میگه جومینگ

بابام به کارت هوشمند میگه کارت قوچ بند
به هندسه میگه hondose
به ا.ن میگه مش احمد
به خ ا م ن ه ا ی میگه حج علی

منصور این آخری اگه خیلی سیاسیه پاکش کن

نرگس/ ۲۱/ تهران دوشنبه 23 شهریور 1388 ساعت 09:52

سلام منصور جان خودم که استاد سوتیم!!!
مامان بزرگه بابام به ریحانه دختر عموم میگه: راه آهن
به قیچی میگه: گیچی ghaychi
به من میگه: نرگز یا بعضی وقتا نرگیس
وای یادم اومد خاله بابام که پروفسور سوتیه!!
به مبینا میگه: نوبینا
مگس: مگز
فیلم: فیلیم
کولر: کورل
چشم: کشم
جومونگ: جون
قوری: گوری
حرف ایگرگ انگلیسی: ایقرق!!
دیگه یادم نمیاد ولی وقتی حرف میزنه کلی خنداس! راستی لهجه ترکی هم داره

پریوش/28/تهران شنبه 28 شهریور 1388 ساعت 15:53

عرفان نه پیر مرده نه پیر زن اما :)

به خدا جون دمت گرم میگه:خدا جون دمت کرد!!!

وقتی غذاش تموم میشه میگه خدایا دستت درد نکنه مامان شکرت!!!

بچه پرو20تهران یکشنبه 29 شهریور 1388 ساعت 14:43

زن داداشم میخواد بگه خاله رویا میگه خاله یویا
طفلکی زبونش مثل تلفظ زبان انگلیسی حرف ر رو خفیف و گاهی وقتا نمیگه
میگه بخاطره اینه که با هر دودستم مینویسمو از این حرفا...

الی /22/قمممممممممممم پنج‌شنبه 26 فروردین 1389 ساعت 01:28

مامامن بزرگ مامان من خدابیامرز"که ما بهش میگفتیم خانم بزرگ

خهلی خوب ودوست داشتنی بودن"تا آخرعمرشم همیشه خوش اخلاق و

باصفابود وهمش دوست داشت باجوونا بگه وبخنده

خانم بزرگ به سوپ میگفت سوف

به شامپو میگفت شامپور

به موتور میگفت موتول

سلط ودیفال وکربیت وطناف رو که منصور گفتش

وبه ولوو هم میگفت بلوار اینوهم انگار یکی ازبچه ها گفته بودش

آهان

به تاکسی میگفت تاسکی

به بشقاب میگفت پشقاپ

به دکان(مغازه)میگفت در دوکون

به تابلو میگفت تافلو


خودمم استاد سوتی بودم بشه گی هام

به کنسرو ماهی میگفتم کرسدماهی===»یکم که مثلا بزرگتر شدم

میگفتم کنسرت ماهی

به زرچوبه هم میگفتم زرچارک


شوکا شکلات ۱۹مشهد دوشنبه 30 فروردین 1389 ساعت 14:33

مامان بزرگ منبه کسی که باسرعت حرکت میکنه میگه باسروت نرو انقدر کلمه ع رو نمیتونه خوب تلفظ کنه یل به پیتزا میگه پیزا به احسان هم میگه انسان

عسل / ۱۷ / شیراز یکشنبه 2 خرداد 1389 ساعت 17:51

الهی مامان بزرگ من به سیب میگ سیف به لیوان میگه گلاس که یه خورده به این خارجیا میخوره که میگن گلس به بشقاب میگه پیشقاب

رویا/تهران/۱۹ دوشنبه 10 خرداد 1389 ساعت 15:58

مامان بزرگ من به پاسپورت میگه: پاستور به عتیقه هم میگه: قتیقه

Midnight Blue/21 جمعه 14 خرداد 1389 ساعت 18:16

1. کوچیک که بودم به عموم می گفتم می خوام دکتر شم... می خندید و می گفت برو ... زایدان ... که البته منظورش زایمان بود.

2. زن اون یکی عموم هم به پیتزا می گفت تیپزا

3. مادربزرگم هم هروقت تو خونه شون میدید ما دخترا داریم پنکک می زنیم یک ساعت تمام جیغ و داد می کرد جلو مامان ها که چی؟

بیاین ببین دخترای ولتون چه می کنن!! نشستن واسه هم بزن بزن می زنن.

4. همسایه مون فامیلشون سودی هست. من تا یه مدت مدید همه ش اشتباه می گفتم سی دی!!!

5. خان دایی هم به جکوزی میگه جَلگوزی!!!

6. این دیگه خیلی بی ادبیه ولی میگم. با عرض پوزش... خواهر زاده 3.5 ساله م به خاله شادونه میگه... خالی کونه

فعلا باااااااااااااااااااااای

سمیه/۲۳/ساوه یکشنبه 16 خرداد 1389 ساعت 07:23

سلام به همگی مامان بزرگ من به تخم مرغ میگه: ترخ مغ
وایتکس: واستس
عرشیا: اشیا
جومونگ:جونون
ال سی دی: ال سینی
پرتقال: پلتخال
مثلا میخواد بگه خونه قناصی داره میگه قیاصی داره
انباری: امباری
پیتزا: پیستا
پاستیل: فاستین
پروفسور: فستور
پیمان: پینام
دف: دب
پژو: پجو
وازلین: فازنین
پلاسما: فاسما
محدثه: مقدسه
چیتگر: چیزگر
اس ام اس: اسپرس
اسپری: اسپرس
پانته آ: پانتاتا (بهش میگیم بگو پانی میگه دوس ندارم اسمو بشکونم)
سوتین: سو تی بند
بلوک: مولوک
بازم هست یادم اومد دوباره میام


shahab/19/karaj دوشنبه 24 خرداد 1389 ساعت 17:12

من رفته بودم شمال خونه ی مادربزرگ دوستم که یه خورده اخلاقش بد بود من وقتی لیوان قهوه روی فرش گذاشتم بعد گذاشتمش توی بقشاب خودش قاتی کرد گفت لیوان کثیف رو توی اون بشقای کثافت نذار.
یکی از دوستام gf تعریف می کرد که عمش رفته بود مدرسه ی دختر عمش اینا اونجا مدیر گفت که شما بین بچه هاتون فرق نمی ذارید عمش گفته نه به خدا من همه ی بچه هامو با یک چشم نگاه می کنم و در این حال یک چشمشو بسته.
من خودم هم چندبار سوتی دادم یه بار وسط مسابقه ی بسکتبال توی سالن حیدر نیای توی جمهوری خوابم برده بود موقعی که بازی شروع شد با تیم مهرام بازی داشتیم یه توپ خورد تو سرم بیدار شدم دیدم همه وایسادن دارن به من می خندن .
اگه بازم یادم اومد مینویسم

رها/۱۹/تهران سه‌شنبه 1 تیر 1389 ساعت 19:00

من یه پسر خاله دارم که ۹ سالشه؛خدای سوتیه.
یه بار واسه ی مامانش برنامه ی غذایی نوشته بود؛زده بود به دیوار.من رفتم خوندم؛دیدم که از اون اول تا اون اخرو همش غلط نوشته.از همه جالب تر که یادمه؛ کتلت رو نوشته بود کثلث.

یه بارم از جلوی یه پاساژ که اسمش کوه نوره داشتیم رد می شدیم؛ اومد پز بده؛گفت من لباسم رو از ک.و.ن نور خریدم.

یه داداش دارم که ۴ سالشه.
یه بار داشتم قلقلکش میدادم؛بلد نبود بگه نکن قلقلکم می گیره؛ گفت نکن می لرزم.
وقتی هم که عصبانی میشه؛به جای اینکه بگه گه خوردی ؛ میگه گل خوردی

سارا / ۱۵ / تهران یکشنبه 3 مرداد 1389 ساعت 18:56

اول اینو بگم که باعث سوء تفاهم در بزرگترها نشه اونیکه از حرفهای کسی بیشتر شاد شه اونو بیشتر دوست داره . من یک روز ژدربزرگم به سنیچ گفت کنیچ و به اسژیلت گفت اشپیلت امیدوارم همه ی مادربزرگها و پدربزرگهی عزیز شاد باشند

یکی میخواد ایرادای نوشتاری خودتو بگیره

ترانه-19-اهواز پنج‌شنبه 21 مرداد 1389 ساعت 16:22

مامان بزرگه من نمیگه اژدها میگه ojdoha
به هدبند میگه ODBAND

دریا-۱۸-ماهشهر- پنج‌شنبه 28 مرداد 1389 ساعت 10:11

حمهتون خیلی باهالین! عز خوندن ایناها خیلی شوق و زوق کردم!هاهاها

سامیه۲۰تهران یکشنبه 21 شهریور 1389 ساعت 21:00

اینایی که اینجا کامنت گذاشتن خودشون ته سوتی وغلط املایی اند

نیلوفر تهران جمعه 2 مهر 1389 ساعت 20:31

ببخشید اینو میگم ولی مامان بزرگ جونیم به میکروسکوپ میگه:(میر کس کوپ)!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

منصور قیامت جمعه 2 مهر 1389 ساعت 23:12

امروز مامانم میخواست بگه برو فلان چیزو توی گوگل سرچ کن. گفت برو توی گوگرد سرچ کن

هانی۲۰ مشهد شنبه 16 بهمن 1389 ساعت 00:06

دوستم می خواس بکه یه باری از رو دوشم برداشتی کفت یه دوشی از بارم برداشتی

اینو باید تو صفحه سوتی ها مینوشتی

نیلوفر/ ۲۰/کرج جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 21:17

مادر بزرگ من به طناب میگه طناف به کابینت میگه کافی نت به دیوار میگه دیفار به دوغ میگه دوخ به نردبون میگه نردفون وقتیم می خواد بگه برنج نریزی زمین میگه نریزی سرت

نسرین/۲۲/تهران سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت 08:30

مامانی من ۶۰ ۷۰سالو داه به سرطان میگه سالاطان
تو تجویز داروییش به کلسیم و ویتامین میکه کلسیون و فیتامین
سوپم که عین همه میگه سوف
همسایه: همساده
گنجششک: گنگیشک
به فاطمه دخترعمومم میگه زهره آخه میخواسته اسمشو بزارن زهره نذاشتن خودش زهره صداش میکنه

بهار/۱۴/اراک یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 11:36

بنبش بنفش .اموده آماده.لولوفرنیلوفر.ادرار اکرار.یارانه رایانه. اسم هم اشتباه میگه وقتی بخوادبگه بهاراول میگه عاطفه جون سمیرا کوثرسوگند آخرم که اسم کم میاره میگه این جون

ندا/25/؟ یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 00:23

مادر بزرگ من به لیفتراک میگه فیلتراک
به بی ام و میگه بی می
به پردیس میگه پلکیس
به سوپر مارکت میگه سوکر ماکر

بهار/۱۴/اراک یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 00:31

بچه هم میشه دیگه!تصادف :تصافت.برقص :برخ.خاله: عاله.یخچال :دشخال. لخت :لست.مبل :ملب.راه :لا.گچ :گش. لیوان:ویلان.دفترچه:دسچه.گفته:دوفففه.(اینامال دوتادوقلوبه اسمای سبحان وسوگندبهم میگن آجی دوگن وداراش سپان)

بهار جان یه دکمه بزرگ هست روی کیبرد. اسمش Space هست. از اون یکم بیشتر استفاده کن دختر خوب. آفرین

بهار/۱۴ یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 13:39

کجااستفاده نکردم؟

بین کجا و استفاده

بهار/14 دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 18:53

گیرمیدیا بین الف و الف که اسپیس نمیخواد میخواد؟؟؟؟

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد