اسم : مهدی معنی : (عربی) 1- هدایت شده؛ 2- (اَعلام) 1) نام قائم منتظَر(ع): [255 هجری] در نزد شیعه، مهدی منتظَر(ع)، مکنی [کنیهی او] به ابوالقاسم محمّدابن عسکری ملقب به امام زمان، صاحبالزمان، حجت القائم، امام قائم، قائم آل محمّد، آخرین امام از امامان دوازده گانهی شیعه است، که او را زنده و غایب میدانند و ظهورش را انتظار میکشند؛ 2) مهدی: لقب ابو عبدالله محمّد، سومین خلیفهی عباسی [158-169 قمری]، که در زمان او سپاهیان اسلام به تنگهی بسفر رسیدند، قیام مقنع در ماوراءالنهر روی داد و مانویان مورد تعقیب و آزار قرار گرفتند؛ 3) مهـدی: لقب عبیـد الله ابن محمّد فاطمی، نخستین خلیفه [297- 322 قمری] و بنیانگذار دولت فاطمی در مغرب آفریقا؛ 4) مهدی سودانی: [حدود 1843-1885میلادی] لقب محمّد ابن عبدالله، رهبر مذهبی سودان که بر ضدّ سلطهی بریتانیا و مصر قیام کرد.
(عبری) (= سارا، سارای)؛ 1- امیرهی من؛ 2- (اَعلام) زوجهی ابراهیم خلیل(ع) که به روایت تورات در 90 سالگی اسحاق را به دنیا آورد و در 127 سالگی درگذشت؛ 3- (در هندی) شاره یا نوعی لباس محلیِ زنان هند و پاکستان که به صورت پارچهای سبک و بلند است و یک سر آن را به دور کمر میپیچند و سر دیگر آن را بر روی شانه یا سر میاندازند، پرده.
سلام دوست عزیرم آقا منصور سلام امیدوارم که دوست دوره تحصیلتو بیاد داشته باشی ولیکن بعید مبدونم که با این پیام منو بشناسی شاید هم اینو نخونی و بدون من هنوز فراموشت نکردم
راستی اسم من
120626 مهرداد
به معنی مهر دادن مهر ورزیدن من نوکرم تموم شما دوستای خوب هستم اگه کاری در مورد کامپیوتر داشتین بع عنوان داداش کوچکتر در خدمتیم
سلام مهرداد جان. من دوستی به نام مهرداد نداشتم. ولی الان بهت ایمیل میدم تا خودت رو بیشتر معرفی کنی تا ببینم کی هستی :*
معنی:عربی) (= الاهه) (مؤنث «اله»ربالنوع)؛ 1- پرستش کردن؛ 2- ماه نو؛ 3- آفتاب؛ 4- بتان؛ 5- (در ادیان) در اعتقادات قدیم نیمه خدایی که نمایندهی نوعی خاص بوده و به صورت زنی ظاهر میشده است. فراوانی:161316
معنی: 1- دارندهی فرّ بزرگ، بزرگ فره، شکوه فره؛ 2- (اَعلام) (در شاهنامه) پسر کیکاووس و عموی کیخسرو، که با پادرمیانی رستم، فرنگیس مادر کیخسرو را به زنی گرفت.
محمّدعربی) 1- ستوده، بسیار تحسین شده؛ 2- آنکه خصال پسندیدهاش بسیار است؛ 3- (اَعلام) 1) حضرت محمّد (=حضرت رسول): [571 میلادی- 11 هجری] پیامبر اسلام(ص). ملقب به مصطفی، از قبیلهی قریش و طایفهی بنی هاشم در مکهی عربستان. پس از وفات پدرش عبدالله، زاده شد. مادرش را در 5 سالگی از دست داد. در 25 سالگی ازدواج کرد. برای تجارت به برخی سرزمینهای همجوار سفر کرد. در 40 سالگی مردم را به دین اسلام فراخواند. پس از 13 سال به یثرب (مدینه) مهاجرت کرد. با کمک مردم این شهر اسلام را در سراسر عربستان گسترش داد. در مدینه درگذشت؛ 2) نام سورهی چهل و هفتم از قرآن کریم دارای سی و هشت آیه؛ 3) نام سه تن از امویان آندلس؛ 4) نام شش تن از شاهان عثمانی؛ 5) نام دوازده تن از فرمانروایان غرناطه از سلسهی بنونصر؛ 6) نام سه تن از شاهان تیموری هند؛ 7) محمّد ابن محمود غزنوی: شاه غزنوی [421-432 قمری]، ملقب به جلالالدوله؛ 8) محمّدابن ملکشاه: (= سلطان محمّد اول سلجوقی)، شاه سلجوقی [498-511 قمری] از سلسلهی سلجوقیان بزرگ؛ 9) محمّد ابن منّور: [قرن 6 هجری] نویسندهی ایرانی، مؤلف کتاب اسرارالتوحید، در شرح حال و سخنان جدش ابوسعید ابوالخیر؛ 10) محمّد حنفیه: [16-81 قمری] فرزند حضرت علی(ع) از خوله؛ 11) محمّد خوارزمشاه: شاه سلسلهی خوارزمشاهیان [596-617 قمری]؛ 12) محمّد سلجوقی: شاه سلجوقی عراق و کردستان [548-554 قمری] ملقب به محمّد ثانی؛ 13) محمّد شاه قاجار: شاه ایران [1250-1264 قمری]، ملقب به محمّد شاه غازی، پسر عباس میرزا نایب السلطنه و نوهی فتحعلی شاه. فراوانی2335501/خدایی اش اسمی بهتر از محمد وجود داره
معنی: 1- پرورنده و پدر را گویند؛ 2- (در قدیم) خطاب فرزند به پدر از روی مهربانی؛ پدر جان؛ 3- (اَعلام) 1) پدر اردشیر بابکان [قرن 2 میلادی]؛ 2) نام دلاور ایرانی که از سوی اردوان فرمانروای اصطخر بود [قرن 3 هجری]؛ 3) نام موبدی در روزگار انوشیروان که دیوان عرض و سپاه به دست وی بود؛ 4) بابک خرّم دین [223 هجری] رهبر ایرانی خرّمدینان، که قیام آنان را در آذربایجان بر ضدّ خلیفهی عباسی رهبری کرد. سرانجام افشین او را فریب داد و دستگیر کرد و او در بغداد کشته شد.
(عربی) 1- (در قدیم) پسندیده شده، مورد رضایت و پسند قرار گرفته؛ 2- (اَعلام) 1) از لقبهای امیرالمؤمنین علی(ع)، امام اول شیعیان؛ 2) مرتضی زبیدی [1145-1205قمری] محدث و لغت شناس عرب، اهل عراق و ساکن زبید یمن و مصر، مؤلف فرهنگ عربی تاج العروس و شرح احیای علومالدین غزالی.394600
وااااا به اسم زن داداش من توهین نکنین میام میزنمتونااااا حامد یه کاری نکن دعا کنم اسم بچه خواهرت بشه ....... هاااااااااااااااااااا ساماننننننننن ایول بابا منحصر به فرد
منصووور من بلد نشدمممم چطوریه؟ حالا فراونیه اسم من چخده؟
برای اطلاع از اینکه در کشور چند نفر هم اسم شما هستند
و همچنین معنی نام خود؛ به سایت:
http://www.sabteahval.ir/Default.aspx?tabid=65
رفته و با نوشتن نام خود بر روی جستجو کلیک نمایید.
در صورت تمایل، تعداد فراوانی آنرا در این صفحه بنویسید
منصور
فراوانی: 160301
WOWwWw
چه باحال
معنی:خبر خوش و شادی بخش، بشارت، مژدگانی.
فراوانی:27789
وااااااااااای چقد هم اسم دارم
فراوانی:2476764
معنی : (عربی) 1- (در قدیم) روشن و درخشان؛ 2- (اَعلام) از لقبهای حضرت فاطمه(س) دختر پیامبر اسلام(ص). + فاطمه.
معنی=ندای غیبی.وحی وسروش
فراوانی=2278
ایول عالی بود
وااااااااااااااااااااااااای چه جالب
منصور خان گل گلاب مرسی مرسی
فراوانی اسم من :32829
اووووووووووووووا چقدر مهساااااااا:*
معنی: (مه = ماه + سا (پسوند شباهت))، 1- مثل ماه، مانند ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.
فراوانی:141496 !
-----------------------------
امیرحسین:
معنی: (عربی) امیر خوب و نیکو، پادشاه نیک، حاکم صاحب جمال.
فراوانی: 311407
سلام:*
معنی: فهیم
فراوانی:۱۴۴۲۲۵
سامان




فراوانی:52124
..............................................
عشقممممم ا****س
فراوانی:295
قربونش برم اسمشم منحصر به فرده.!!!!!!!
آبنوس D:
معنی اسم ما میشه این
البته این یکی نه
اون یکی
1- مژهها، موی پلک چشم؛ 2- (در اصطلاح عشاق) اشاره به سنان و نیزه و پیکان و تیر که از کرشمه و غمزههای معشوق به هدف سینهی عاشق میرسد، دارد.
فراوانی 121541
اون یه دونه آخری خودمم .
حال کنید
چقد معنی اسمم باحاله
سینه و تیر و کرشمه و عاشق و معشوق.
:)))))))))))))))))))
شبنم:



معنی:(در علوم زمین) رطوبت هوا که مخصوصاً هنگام شب، در مجاورت اجسام سرد به مایع تبدیل میشود به شکل قطرههای کوچک آب بر سطح آنها مینشیند، ژاله.
فراوانی:40878
........................
خیلی باحال بود
فراوانی:2107560
baw esme mano khaz kardan namarda :))))
jaleb bod
thx
عطیه:
پاداش بخشش/هدیه ی آسمانی
فراوانی:۳۳۴۰۲
ببین چه اسمه نازیه
وای خیلی باحال بود مرسی
سارا: (عبری) 1- خالص، بیآمیختگی؛ 2- (اَعلام) نام زن حضرت ابراهیم(ع) و مادر اسحاق(ع).
فراوانی233566
بهناز یعنی خوش ناز و ادا
فراوانی :51809
اسم : مهدی
معنی :
(عربی) 1- هدایت شده؛ 2- (اَعلام) 1) نام قائم منتظَر(ع): [255 هجری] در نزد شیعه، مهدی منتظَر(ع)، مکنی [کنیهی او] به ابوالقاسم محمّدابن عسکری ملقب به امام زمان، صاحبالزمان، حجت القائم، امام قائم، قائم آل محمّد، آخرین امام از امامان دوازده گانهی شیعه است، که او را زنده و غایب میدانند و ظهورش را انتظار میکشند؛ 2) مهدی: لقب ابو عبدالله محمّد، سومین خلیفهی عباسی [158-169 قمری]، که در زمان او سپاهیان اسلام به تنگهی بسفر رسیدند، قیام مقنع در ماوراءالنهر روی داد و مانویان مورد تعقیب و آزار قرار گرفتند؛ 3) مهـدی: لقب عبیـد الله ابن محمّد فاطمی، نخستین خلیفه [297- 322 قمری] و بنیانگذار دولت فاطمی در مغرب آفریقا؛ 4) مهدی سودانی: [حدود 1843-1885میلادی] لقب محمّد ابن عبدالله، رهبر مذهبی سودان که بر ضدّ سلطهی بریتانیا و مصر قیام کرد.
فراوانی : 1218965
واقعا درسته ؟؟؟
فکر میکردم اسم علی بیشتر از اینها باشه
میترا میدانی کارمند . دانشجوی کارشناسی ارشد و ساکن تهران
خوشوقتم
اصلا فراوانی نداره فقط مال خودمه
خیلی جالب بود.
فراوانی:7504
فراوانی196649
ارزو
ساره
(عبری) (= سارا، سارای)؛ 1- امیرهی من؛ 2- (اَعلام) زوجهی ابراهیم خلیل(ع) که به روایت تورات در 90 سالگی اسحاق را به دنیا آورد و در 127 سالگی درگذشت؛ 3- (در هندی) شاره یا نوعی لباس محلیِ زنان هند و پاکستان که به صورت پارچهای سبک و بلند است و یک سر آن را به دور کمر میپیچند و سر دیگر آن را بر روی شانه یا سر میاندازند، پرده.
فراوانی:38.439
-------------------------
شیما
- (عربی) زن خال دار؛ 2- (اَعلام) دختر حلیمهی سعدیه خواهر رضاعی پیامبر اسلام(ص).
فراوانی:53.351
ستوده - ستایش شده
فراوانیک:386017
261939
سلام دوست عزیرم آقا منصور سلام امیدوارم که دوست دوره تحصیلتو بیاد داشته باشی ولیکن بعید مبدونم که با این پیام منو بشناسی شاید هم اینو نخونی و بدون من هنوز فراموشت نکردم
راستی اسم من
120626 مهرداد
به معنی مهر دادن مهر ورزیدن من نوکرم تموم شما دوستای خوب هستم
اگه کاری در مورد کامپیوتر داشتین بع عنوان داداش کوچکتر در خدمتیم
سلام مهرداد جان. من دوستی به نام مهرداد نداشتم. ولی الان بهت ایمیل میدم تا خودت رو بیشتر معرفی کنی تا ببینم کی هستی :*
سلام منصور جان فقظ می خواستم بابت ایمیل های زیبات ازت تشکر کرده باشم ممنون




ناهید=ونوس فراوانی=۳۳۲۱۷۴
معنی:عربی) (= الاهه) (مؤنث «اله»ربالنوع)؛ 1- پرستش کردن؛ 2- ماه نو؛ 3- آفتاب؛ 4- بتان؛ 5- (در ادیان) در اعتقادات قدیم نیمه خدایی که نمایندهی نوعی خاص بوده و به صورت زنی ظاهر میشده است.
فراوانی:161316
۲۰۰۴۱۷
اسم منم در نوع خودش جواده
نیگاه کن سامان من فوووضوول نیستما
رفتم سرچیدم دیدم اسمش آمیتیس 
اما گفتی ۲۹۵ نفر هم اسم عشقتن
منصور سوتی دادی آبنوس فراوانیش ۲۷۸ تاست
وای دستت درد نکنه حامد. من هرچی فک نکردم نفهمیدم چیه D:
اسم منو نداشت !!!!!!!!!!!!
فریبرز
فراوانی:23409
معنی:
1- دارندهی فرّ بزرگ، بزرگ فره، شکوه فره؛ 2- (اَعلام) (در شاهنامه) پسر کیکاووس و عموی کیخسرو، که با پادرمیانی رستم، فرنگیس مادر کیخسرو را به زنی گرفت.
محمّدعربی) 1- ستوده، بسیار تحسین شده؛ 2- آنکه خصال پسندیدهاش بسیار است؛ 3- (اَعلام) 1) حضرت محمّد (=حضرت رسول): [571 میلادی- 11 هجری] پیامبر اسلام(ص). ملقب به مصطفی، از قبیلهی قریش و طایفهی بنی هاشم در مکهی عربستان. پس از وفات پدرش عبدالله، زاده شد. مادرش را در 5 سالگی از دست داد. در 25 سالگی ازدواج کرد. برای تجارت به برخی سرزمینهای همجوار سفر کرد. در 40 سالگی مردم را به دین اسلام فراخواند. پس از 13 سال به یثرب (مدینه) مهاجرت کرد. با کمک مردم این شهر اسلام را در سراسر عربستان گسترش داد. در مدینه درگذشت؛ 2) نام سورهی چهل و هفتم از قرآن کریم دارای سی و هشت آیه؛ 3) نام سه تن از امویان آندلس؛ 4) نام شش تن از شاهان عثمانی؛ 5) نام دوازده تن از فرمانروایان غرناطه از سلسهی بنونصر؛ 6) نام سه تن از شاهان تیموری هند؛ 7) محمّد ابن محمود غزنوی: شاه غزنوی [421-432 قمری]، ملقب به جلالالدوله؛ 8) محمّدابن ملکشاه: (= سلطان محمّد اول سلجوقی)، شاه سلجوقی [498-511 قمری] از سلسلهی سلجوقیان بزرگ؛ 9) محمّد ابن منّور: [قرن 6 هجری] نویسندهی ایرانی، مؤلف کتاب اسرارالتوحید، در شرح حال و سخنان جدش ابوسعید ابوالخیر؛ 10) محمّد حنفیه: [16-81 قمری] فرزند حضرت علی(ع) از خوله؛ 11) محمّد خوارزمشاه: شاه سلسلهی خوارزمشاهیان [596-617 قمری]؛ 12) محمّد سلجوقی: شاه سلجوقی عراق و کردستان [548-554 قمری] ملقب به محمّد ثانی؛ 13) محمّد شاه قاجار: شاه ایران [1250-1264 قمری]، ملقب به محمّد شاه غازی، پسر عباس میرزا نایب السلطنه و نوهی فتحعلی شاه. فراوانی2335501/خدایی اش اسمی بهتر از محمد وجود داره
اسم من نبود که!!!!
سلام منصور جان
خیلی با حال بود
هدا
فراوانی:16551
(عربی) 1- (در قدیم) هدایت کردن، هدایت، راهنمایی؛ 2- رسیدن به حق و حقیقت؛ 3- راه راست، مسیر درست؛ 4- (به مجاز) دین هدایت، اسلام.
نسیم
(عربی) 1- باد ملایم و خنک، باد بسیار آرام؛ 2- (در قدیم) بوی خوش؛ 3- (در عرفان) تجلی جمالی الهی و رحمت متواتر و نفس رحمانی را گویند.
فراوانی :45479
فراوانی : ۵۴۴۷۰۱
(عربی) 1- خجسته، مبارک؛ 2- (در قدیم) خوشبخت، سعادتمند؛
حامد / ۲۱ سال و نیم / کرمان
اصلا خوشم نیومد.
40203
فراوانی:58341
معنی : رشنایی . نور ماه
چه جالب!


معنی فاطمه:زنی که بچه ی دو ساله ی خود را از شری گرفته باشد!
فراوانی:3683783
(کردی) 1- زنهار، دادخواهی؛ 2- امید؛ 3- بینایی؛ 4- خواهش
فراوانی:2850
58838
هرچی کمتر بهتر
معنی: 1- پرورنده و پدر را گویند؛ 2- (در قدیم) خطاب فرزند به پدر از روی مهربانی؛ پدر جان؛ 3- (اَعلام) 1) پدر اردشیر بابکان [قرن 2 میلادی]؛ 2) نام دلاور ایرانی که از سوی اردوان فرمانروای اصطخر بود [قرن 3 هجری]؛ 3) نام موبدی در روزگار انوشیروان که دیوان عرض و سپاه به دست وی بود؛ 4) بابک خرّم دین [223 هجری] رهبر ایرانی خرّمدینان، که قیام آنان را در آذربایجان بر ضدّ خلیفهی عباسی رهبری کرد. سرانجام افشین او را فریب داد و دستگیر کرد و او در بغداد کشته شد.
(عربی) 1- (در قدیم) پسندیده شده، مورد رضایت و پسند قرار گرفته؛ 2- (اَعلام) 1) از لقبهای امیرالمؤمنین علی(ع)، امام اول شیعیان؛ 2) مرتضی زبیدی [1145-1205قمری] محدث و لغت شناس عرب، اهل عراق و ساکن زبید یمن و مصر، مؤلف فرهنگ عربی تاج العروس و شرح احیای علومالدین غزالی.394600
چند تا اسم از محسن تو ایران هست
فراوانی: 520589
25819
عالیه.؟<<...<<<
اسم :مهسان
معنی: مانند ماه
فراوانی :۹۵۰
وااااا به اسم زن داداش من توهین نکنین میام میزنمتونااااا
حامد یه کاری نکن دعا کنم اسم بچه خواهرت بشه ....... هاااااااااااااااااااا
ساماننننننننن ایول بابا منحصر به فرد
منصووور من بلد نشدمممم چطوریه؟
حالا فراونیه اسم من چخده؟
وفا
فراوانی: 2776
الهییییییییییییییییییییییییییی
- وجود در مقابل نیستی؛ 2- زندگی، زندگانی؛ 3- (به مجاز) همهی دارایی. مایملک؛ 4- (به مجاز) جهان، عالم وجود
15257
هنوز جای امیدی هست:((((