سلام من با دوستام 1دفترچه برداشتیم سوتیامونو مینویسیم هرکی بیشتر سوتی بده باید همه رو پیتزا مهمون کنه حالا سوتی هامون ارزو:مثلا که چی شده- فائزه:کلو چباب_ اومد بگه ته سستو بده گفت ته کونتو بده_دستهای زیر پرده_سفینه فضایی رو گفت فیفینه سفضایی_دیروز شب_تو پسره ماشینه_پشت سیبیلش سبز شده_اومد بگه بعضی از بچه ها یه دفه گفت برخی از دانش اموزان_چاک سینه رو گفت ساک چینه_برج ایفال_یه چند وقت پیش روزنامه خوندم اینا همه سوتیهای فائزه بود فاطی:مرغ از لونه بدش میاد از تئ کوچه میاد بیرون(خودمونم از درک این جمله نا توانیم)javascript:void(0);
سلام. منم یه سوتی دادم در حد بنز یه روز با آژانس رفتم خونه خالم اینا میخواستم به یارو هم بگم که من همین بغل پیاده میشم هم میخواستم بگم منو همین گوشه پیاده کن. یهو برگشتم گفتم ببخشید منو همین گوشه بغل کن!!! پسره شکه شده بود خفن.
سوتی: داشتیم با خانواده فیلم همیشه پای یک زن در میان است رو میدیدیم. وقتی اون صحنه که گلشیفته فراهانی با تیر کمون میزد بود، اومدم بگم بابا منم میخوام برم کلاس تیر و کمون یهو گفتم بابا منم میخوام برم کلاس کیر و تمون!!!
یه بار تو خونمون مهمونی بود از اون خف نها مامانم گفت بتید با کلاس باشی مسخره بازی در نیاری منم تصمیم گرفتم تو اشپزخونه بمونم مهمونا که اومدن بعد از یه ساعت مامانم گفت میوه بیارم منم رفتم ببرم هر یه قدم یه میوه میوفتاد از دستم رسییدم به خانم مهمون میوه ها کج شد همش افتاد رو زنه منم به جای معذرت خواهی گفتم مرده شور ای که مامانم مد تا بتونه جمعو جور کنه اخر که رفتن مامانم چوب به دست بود ................javascript:void(0);
سال 86 تازه گوشی گرفته بودم و از بس همکلاسیام زنگ میزدن یا خونواده و اهل اس بازی بودم در حد تیم ملی!!! بیشتر با گوشی میحرفیدم بعد یه روز با ابجیم رفته بودیم مغازه یه خانمه صدای زنگ گوشیش مث من بود من فکر کردم گوشی خودمه از بس در مورد یه امتحان به یکی از همکلاسیام - خوابگاهی بودم - تو تعطیلاتی که خونه بودم زنگ زده بودم که قاتی کرده بودم و یهویی گفتم بله!!!! بفرمایید! انگار گوشی دستمه! بعد خانمه برگشت فکر کرد دارم مسخرش میکنم تازه فهمیدم چه سوتی دادم! بقیه سوتیام بماند برا بعد!
سلام من یک معلم مرد داشتم گفته بود که تمرین ها را می بینه و اگه ننوشته باشه باید بره کلاس خالی(سوتی معلمم)
یک روز بابام جلوی در خونه بوق بوق می کرد که دیرمون شده زود باش و از این حرفا منم روسری را انداختم روی سرم و اصلا گرش نزدم و جوراب هامم دستم بود که تو ماشین بپوشم و بند کفش هام هم باز بود و مثل دختر های شلخته داشتم می رفتم سوار ماشثن بشم رفتم و سوار شدم و حواسم به خودم بود و روسریم و کفشم و غر زدن به بابام که چرا اینقدر عجله داریند بعد حدود ده دقیقه فک زدن گفتم پس چرا راه نمی افتیم بعد یک نگاه به راننده انداختم که فهمیدم نوه ی همسایمونه(پسر) تا دیدم یک جیغ زدم و دبرو که رفتیم بیچاره پسره چشماش از تعجب زده بود بیرون و بعد فهمیدم که 10ماشین داخل کوچه بودند که بابام عقب همشون بوده و همه داشتند عقب عقب می رفتند و بابامم به خاطره همین بوق بوق می کردند
یه بار با دوس پسرم داشتم حرف میزدم که باهم آشنا بشیم به جای اینکه بگم از خودتون بگید گفتم از یه جاتون بگید بیچاره جلوی خندشو داشت میگرفت دید دیگه نمیتونه گوشیرو قطع کرد.خیت شدم.
یه بار دوستم تو مغازه پوشاک بانوان به فروشنده جای که بگه شرت و کرسد (سوتین) جدا از هم چنده .گفت کرس و شرتد جدا از هم کیلو چنده فروشنده هم یه پسره هیزه فشن ........... بود که از خنده سرشو گذاشته بود روی پیشخون و شکمش رو گرغته بودو کرکر میخندید منم بد تر از اون از خنده داشتم اشک میریختم حالا نکته جالبش اینجاس خودش پرسید چی شده چرا دارین میخندین / یه چیز دیگه چرا فروشنده مرد بود اونوقت ;(0)
سلام من با دوستام 1دفترچه برداشتیم سوتیامونو مینویسیم
هرکی بیشتر سوتی بده باید همه رو پیتزا مهمون کنه حالا سوتی هامون
ارزو:مثلا که چی شده-
فائزه:کلو چباب_ اومد بگه ته سستو بده گفت ته کونتو بده_دستهای زیر پرده_سفینه فضایی رو گفت فیفینه سفضایی_دیروز شب_تو پسره ماشینه_پشت سیبیلش سبز شده_اومد بگه بعضی از بچه ها یه دفه گفت برخی از دانش اموزان_چاک سینه رو گفت ساک چینه_برج ایفال_یه چند وقت پیش روزنامه خوندم
اینا همه سوتیهای فائزه بود
فاطی:مرغ از لونه بدش میاد از تئ کوچه میاد بیرون(خودمونم از درک این جمله نا توانیم)javascript:void(0);
پس سوتی های خودت کوو
سوتی های من خیلی خفن تابیل نمیگم
چرا این ادمکها توی کامنتم نمیاد؟؟؟
مرورگرتو عوض کن
مادربزرگ من به جلیقه میگه جلیزقه
به پراید میگه پراک
به موبایل میگه MOVAL
به همسایه میگه همسیه
http://www.blogsky.com/images/smileys/035.gif
سلام.
منم یه سوتی دادم در حد بنز
یه روز با آژانس رفتم خونه خالم اینا میخواستم به یارو هم بگم که من همین بغل پیاده میشم هم میخواستم بگم منو همین گوشه پیاده کن. یهو برگشتم گفتم ببخشید منو همین گوشه بغل کن!!! پسره شکه شده بود خفن.
این که جوک بود قبلا شنیده بودم
سوتی:
داشتیم با خانواده فیلم همیشه پای یک زن در میان است رو میدیدیم.
وقتی اون صحنه که گلشیفته فراهانی با تیر کمون میزد بود، اومدم بگم بابا منم میخوام برم کلاس تیر و کمون یهو گفتم بابا منم میخوام برم کلاس کیر و تمون!!!
یه بار تو خونمون مهمونی بود از اون خف نها مامانم گفت بتید با کلاس باشی مسخره بازی در نیاری منم تصمیم گرفتم تو اشپزخونه بمونم مهمونا که اومدن بعد از یه ساعت مامانم گفت میوه بیارم منم رفتم ببرم هر یه قدم یه میوه میوفتاد از دستم رسییدم به خانم مهمون میوه ها کج شد همش افتاد رو زنه منم به جای معذرت خواهی گفتم مرده شور ای که مامانم مد تا بتونه جمعو جور کنه اخر که رفتن مامانم چوب به دست بود ................javascript:void(0);
سال 86 تازه گوشی گرفته بودم و از بس همکلاسیام زنگ میزدن یا خونواده و اهل اس بازی بودم در حد تیم ملی!!! بیشتر با گوشی میحرفیدم بعد یه روز با ابجیم رفته بودیم مغازه یه خانمه صدای زنگ گوشیش مث من بود من فکر کردم گوشی خودمه از بس در مورد یه امتحان به یکی از همکلاسیام - خوابگاهی بودم - تو تعطیلاتی که خونه بودم زنگ زده بودم که قاتی کرده بودم و یهویی گفتم بله!!!! بفرمایید! انگار گوشی دستمه! بعد خانمه برگشت فکر کرد دارم مسخرش میکنم تازه فهمیدم چه سوتی دادم! بقیه سوتیام بماند برا بعد!
سلام
من یک معلم مرد داشتم گفته بود که تمرین ها را می بینه و اگه ننوشته باشه باید بره کلاس خالی(سوتی معلمم)
یک روز بابام جلوی در خونه بوق بوق می کرد که دیرمون شده زود باش و از این حرفا منم روسری را انداختم روی سرم و اصلا گرش نزدم و جوراب هامم دستم بود که تو ماشین بپوشم و بند کفش هام هم باز بود و مثل دختر های شلخته داشتم می رفتم سوار ماشثن بشم رفتم و سوار شدم و حواسم به خودم بود و روسریم و کفشم و غر زدن به بابام که چرا اینقدر عجله داریند بعد حدود ده دقیقه فک زدن گفتم پس چرا راه نمی افتیم بعد یک نگاه به راننده انداختم که فهمیدم نوه ی همسایمونه(پسر) تا دیدم یک جیغ زدم و دبرو که رفتیم بیچاره پسره چشماش از تعجب زده بود بیرون و بعد فهمیدم که 10ماشین داخل کوچه بودند که بابام عقب همشون بوده و همه داشتند عقب عقب می رفتند و بابامم به خاطره همین بوق بوق می کردند
یه بار با دوس پسرم داشتم حرف میزدم که باهم آشنا بشیم به جای اینکه بگم از خودتون بگید گفتم از یه جاتون بگید بیچاره جلوی خندشو داشت میگرفت دید دیگه نمیتونه گوشیرو قطع کرد.خیت شدم.
یه بار دوستم تو مغازه پوشاک بانوان به فروشنده جای که بگه شرت و کرسد (سوتین) جدا از هم چنده .گفت کرس و شرتد جدا از هم کیلو چنده فروشنده هم یه پسره هیزه فشن ........... بود که از خنده سرشو گذاشته بود روی پیشخون و شکمش رو گرغته بودو کرکر میخندید منم بد تر از اون از خنده داشتم اشک میریختم حالا نکته جالبش اینجاس خودش پرسید چی شده چرا دارین میخندین / یه چیز دیگه چرا فروشنده مرد بود اونوقت ;(0)