محل گفتگو و نظردهی بازدیدکنندگان وبلاگ قیامت

کامنت ها هر ۲۴ ساعت یکبار درج میشن + اینجا سایت دوستیابی نیست + گذاشتن آی دی، آدرس وبلاگ، شماره تلفن ممنوعه

محل گفتگو و نظردهی بازدیدکنندگان وبلاگ قیامت

کامنت ها هر ۲۴ ساعت یکبار درج میشن + اینجا سایت دوستیابی نیست + گذاشتن آی دی، آدرس وبلاگ، شماره تلفن ممنوعه

با مزه ترین و جالب ترین متلکی که انداختید یا شنیدید چی بوده ؟

با مزه ترین و جالب ترین متلکی که بهتون انداختن چی بوده ؟ 

 


با مزه ترین و جالب ترین متلکی که شما به ملت انداختین چی بوده ؟ 


  

------------- 

 

دیدن کمیک استریپ "عاقبت متلک پرانی" هم خالی از لطف نیست...  

 

روی عکس کلیک کنید 

 

نظرات 272 + ارسال نظر
هانیه جمعه 4 شهریور 1390 ساعت 21:38

با دوستم تو خیابون بودیم دوستم ازاین دختر های به قول ما امله ارایشگاه نمیره اهل ابرو برداشتن و از این چیز ها نیست یه پسره از کنار مون رد شد به دوستم گفت میدونی من اگه سیبیل های تو رو داشتم بابام خیلی وقت پیش ها دومادم کرده بود

هومن/21/کرج یکشنبه 6 شهریور 1390 ساعت 16:00

حاجی یه روز از باشگاه میومدم یه کم حالم خوب نبود و یه کم اخمام تو هم بود دوتا دخمل از روبه روم داشتن میومدن یکیشون خندید و گفت اینو داره گریه میکنه نامردی نکردم با صدای بلند گفتم نخند بابا بچه ت دلقک به دنیا میاد بدبخت سرخ شد از عصبانیت ملت هم اونور میخندیدند

هومن/21/کرج دوشنبه 7 شهریور 1390 ساعت 02:33

یه بار دخملی از روبروم داشت میومد و کتابی هم زیر بغلش گرفته بود وقتی نزدیک شد بهش گفتم ای کاش من جای کتابت بودم زد زیر خنده و رفت
خلاصه من موندم و خیابونا

آخرش غمناک بود

[ بدون نام ] دوشنبه 7 شهریور 1390 ساعت 04:08

۱بار 1 بسیجی کچل با ریش های بلند به دوستم گیر داد
دوستمم بهش گفت برادر 1کم از ریش هات بکن بچسبون کف کله ات

من.اندکی.همین جا دوشنبه 7 شهریور 1390 ساعت 04:12

۱بار دوستم داشت کلی برام کلاس میذاشت که من خوشگل تر از تو هستم اون سبزه ی تیره .. من سفید و چشم سبز و بور منم گفتم دلش نشکنه چیزی نگفتم
5دقیقه بعد 1پسره تو چشمهای دوست خیره شد گفت ببین بغل دستیت خوشگله..
بیچاره خشک شد .حسابی قاطی کرد

سارا سه‌شنبه 8 شهریور 1390 ساعت 20:56

با دوتا از دوستام داشتیم از دانشگاه برمیگشتیم که یه پسره اومد جلومون و گفت: اتل متل توتوله، وسطی اسمش بتوله...!
البته درست هم میگفت

مهدی وسمیه وادریس وحدیث 15و26و29و15سال سه‌شنبه 15 شهریور 1390 ساعت 15:36

وبلاگتون تکه

هومن/21/کرج چهارشنبه 16 شهریور 1390 ساعت 19:20

امروز با دوستم رفتیم بیرون دو تا دخمل جلومون راه میرفتند یه کم نزدیکتر که شدیم بهشون گفتم دو به دو مساوی میاید شورتامونو عوض کنیم دخترا برگشتند و کلی خندیدیم
پیشرفت کردم منصوری؟

خیلیییی

نرگس ۲۸ رفسنجان سه‌شنبه 22 شهریور 1390 ساعت 14:04

سلام
راستش از اونجایی که من بچه باحالیام خاطرات جالب زیاد دارم یکیشو گلچین میکنم میگم

من دوران مدرسه تو هر مقطعی که بودم با معلمام دوست میشدم
و هنوزم با خیلی هاشون ارتباط دارم این خاطره ماله ۲ سال قبله
رفتم خونه یکیشون که دخترش ( مژده ) همسن خودمه
آقا مژده دانشجو بود و از قضا دوستش ( مهین ) با شوهرش ( اصغر اقا )اومده بودن خونه مژده اینا
اصغر آقا اهل یه شهر دیگه بود و مهین خانم همشهری ما
اصغر اقا استاد دانشگاه بود و ادم جدی و تقریبا خشک اخلاق
نشسته بودیم که مژده گفت بریم بگردیم و تصمیم گرفتیم بریم یه روستای با صفا
رفتیم و جاتون خالی بساط آش رشته رو داشتیم که استاده وقتی صحبت میکرد از کلمات قدیمی زیاد استفاده میکرد منم چون بچه روستا بودم این کلماتو از زبون پدربزرگ مادربزرگا زیاد شنیده بودم
من ازش پرسیدم اقا شما بچه کجایی که انقد کلمات قدیمی ( عهد بوقی ) بلدی
گفت من بچه خاک پاک ........
منم یه دفه بی هوا گفتم ای آقا الان دیگه خاک شلمچه هم ناپاک شده چه برسه به شهر شما ........
خندیدین؟

آرمان 18اصفهان جمعه 25 شهریور 1390 ساعت 02:12

من از تیکه انداختن متنفرم.خودمو میزارم جای دختر ها میگم مگه چه گناهی کردن که باید اینقدر متلک بشنون.واقعا برای پسرها متاسفم.
مهساجان-مژده جان-مرسده جان-مرجان عزیز-
و مخصوصا سراجان من از طرف تمام پسر های ایران از شما عذر خواهی میکنم.من دنبال یه دوست دختر خوبم میگردم.کسی چیزی سراغ نداره.

حامد/۱۸/مشهد یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 20:27

مرگ بر امریکا

غضنفر2/اندازه بابابزرگت/اوسکل آباد2 دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 05:01

درضمن آقا آرمان به این کار شما میگن چیز لیسی در حد بنز, البته ما خریم نمیفهمیم شما راحت باش :پی

پانته آ /14/تهران دوشنبه 28 شهریور 1390 ساعت 16:52

سلام.راستشوبخاید من چند روز پیش بادخترخالم رفته بودیم کلوپ چنتا سی دی بگیریم.(من یه جورایی بزرگتر از سنم نشون میدم.چون قدم بلنده)توراه برگشت دوتا پسره سیریش افتادن دنبالمون یکسشون به من گفت :جیگرتو بخورم ؟بهش گفتم :همه رو دادم به سگ قبلیه.(البته بی احترامی نشه)

بهمن 20 سه‌شنبه 29 شهریور 1390 ساعت 05:23

با دوستم داشتیم میرفتیم دوتا دختر داشتن بستنی میخوردن بهشون گفتم 3 روزه هیچی نخوردم بستنیتو بده من اونم نامدردی نکرد یه لیس گنده دور تا دورش زد و گفت بیا، ضایمون کرد بدجور منم دیدم دارم کم میارم گرفتمش همش داشتن میخندیدن عوضیا منم زد بسرم منم یه لیس دیگه مثل اون زدم یهو اونو دوستش و یه دختر دیگه اونور گفتن ایییییییییییییییییییییییییییییییییی دوباره ضایع شدم ، منم گفتم کوووووووووووووووووووفت بعدش دادمش بشون گفتم مرسی همین بس بود گرفتش گفت اه ایییییییی و انداختش تو جوب عوضی و با تشدید گفت خااااااااک توسرتتتتتتتتتت بدبختتتتتت بار سوم ضایع شدم دیگه دیدم دارم حسابی دارم قهوه ای میشم رفتم ، اونام رفتن و هی میخندیدن و حال میکردن با خودشون بعدش تا 3 ، 4 روز از خونه نرفتم بیرون . نتیجه اخلاقی از دخترا بستنی نگیرید و جوگیر نشید ، حالا که بش فکر میکنم من چه احمقی بودم که این کارو کردم به قول اونا اییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

پریا/17/تهران چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 11:50

یه روز داشتم برمیگشتم خونه یه پسری که دماغشم بزرگ بود بهم گفت دوست داشتی یه دست و یه پا نداشتی ولی این دماغو داشتی؟ خیلی باحال گفت

سارا/16/خمین شنبه 2 مهر 1390 ساعت 00:26

بااین حرف آرمان از فردا همه کامنت میذارن منصور جنس منس چیزی تو دسو بالت نیس؟؟؟پسره پررو اول کامنتشو میخونی فک میکنی چه کسی نظر داده آخرش عین ندید بدیدا!!!!!

علی 19 از تبریز پنج‌شنبه 7 مهر 1390 ساعت 22:29

والا همه ی عزیزامون همشونو گفتن اما من هر وقت دختر چاق ببینم میکم ایول داری خوب چاق شدی همین سال قربونیت می کنم

خش سه‌شنبه 12 مهر 1390 ساعت 20:53

نازنشکت شم چوریو

مریم 22 تهران جمعه 22 مهر 1390 ساعت 22:11

سلام من یکم تپلم تو دانشگاه که راه میرفتم یه پسره با بی ادبی بهم گفت بگوز نترکی




خیلی بی ادب بوده

شایان 18 خزر دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 10:03

یه روز داشتم تو خیابون قدم میزدم که یه دخی بهم نگاه میکرد و میخندید

منم گفتم=نخند هوا گرمه دندونات گرما زده میشن

بیجاره دختره .............

عباس/۱۸/خزر دوشنبه 25 مهر 1390 ساعت 18:53

یک نفر هم نی

یه چیزی بگه

محمد 23 شنبه 30 مهر 1390 ساعت 03:59


یه روز اومدم تیکه بگم زبونم گرفت بدجور ضایع شدم

:((
:D

باچان چند ساله تهران شنبه 30 مهر 1390 ساعت 12:35

مامانم اجازه نمی داد تا چن ساله پیش دست به سرو صورتم بزنم.می گفت برای خونه شوهر هیچ چیز نذاشتین و از این حرفا منم که ابرو نگید پالاز موکت داشتم و خلاصه من کلا تنها متلکی که شنیدم و به وفور بهم می گفتن عمو جغد شاخدارjavascript:void(0);

هیوا/شیراز/16 سه‌شنبه 3 آبان 1390 ساعت 21:18

من مثل شما ندید بدیدا نیستم من صد تا متلک تو شهر های مختلف شنیدم ولی اهمیت ندادم. احسان خاک تو سرت که هنوز بلد نیستی جواب یه خانوم رو بدی لعنتی منصور ازت خوشم می یاد

پریسا15تهران جمعه 6 آبان 1390 ساعت 10:56

از طرف مدرسعه بردنمون اردو اردبیل ماهم همه20تا دختر بودیم بهمون گفتن شما چوپان لازم ندارید؟منم گفتم چوپان داریم سگ گله نداریم نمیدونم خوب جوابشونو دادم یا نه ولی اون موقع حسابی ضایع شدن

[ بدون نام ] شنبه 14 آبان 1390 ساعت 11:39

شماره بدم پاره کنیین

بماند /23 /تهران جمعه 18 آذر 1390 ساعت 11:29

یه روز پشت سر یه دختره راه میرفتم گفتم ماشالا چه زیباس به به
دختره سرشو برگردوند و منو نگاه گرد
منم اون طرفو نگاه کردم و گفتم عجب درختیه

بنفشه 18شیراز یکشنبه 20 آذر 1390 ساعت 02:51

شماره بدم شماره میدی یا بزاریم وسط هر کی زودتر برداشتjavascript:void(0);


یه بوس میدی ؟واسه مریض میخوامjavascript:void(0);


این روزها همه به من شماره میدهند شما چه طور؟


پیام/17/کرج دوشنبه 21 آذر 1390 ساعت 15:18


به دختره گفتم خانوم پامیدی؟!
یه کم نگام کرد....
گفتم :واسه معلول میخوام!
یه دفعه دوستام زدن زیر خنده

پیام/17/کرج دوشنبه 21 آذر 1390 ساعت 15:52

یه روز یه دختره از هنرستان میومد یه کاغذ لوله شده ی بزرگ(وکلفت)دستش بود....داد زدم هرکی هرچی دستشه بسشه!

پیام/17/کرج دوشنبه 21 آذر 1390 ساعت 15:55

یه دختره قرمز پوشیده بود....رفتم جلو گفتم خانوم قرمزته!!!
خودش خندش گرفته بود

پیام/17/کرج دوشنبه 21 آذر 1390 ساعت 16:03

هرکی از زیر ما بلند شده راضی بوده!

پیام/17/کرج دوشنبه 21 آذر 1390 ساعت 16:04

خانوم ببخشین....
ساعت دارین؟
منم دارم چه تفاهمی!!!

پیام/17/کرج دوشنبه 21 آذر 1390 ساعت 16:13

به دختره که ابروهاش ماشالا پرپشت؛چادری؛ سیبیلم داشت....گفتم من اگه سیبیل تورو داشتم بابام خیلی وقت پیشا دومادم کرده بود!
گفت از وقتی شماپسرا ابرو ور میدارین ماهم سیبیل میذاریم آخه جامعه مرد هم میخواد!
بد جوری ضایع شدم و یه هفته ای چپیدم تو خونه

بی غم یکشنبه 4 دی 1390 ساعت 00:14

یعنی از اول ک این صفحه رو باز کردم دنبال ی جایی بودم ک توش بالا بیارم ...

دریا جمعه 9 دی 1390 ساعت 00:33

یه روز همراه دوستم از مدرسه به خونه میو مدیم یه دختر. دبیرستانی بافرم مدرسه که موهاش فشن ،ارایش کامل کرده بود از جلومون رد میشد منم بلند به دوستم گفتم خارجی ها خیلی زیاد شدن طوری که اهواز. تبدیل شده به دبی!

بهار،15،تهران سه‌شنبه 13 دی 1390 ساعت 15:35

سلام منصورجون.از این به بعد منم جزو دوستات حساب کن.راستش من خیلی متلک شنیدم ولی یادم نیست.منصور تو ازدواج کردی؟تا حالا کسی رو دوست داشتی؟حاضری با من دوست شی؟

سلام. عزیزم من سن پدر شما رو دارم. اگر بخوای میتونم به فرزندخواندگی قبولت کنم

بهار،15،تهران جمعه 16 دی 1390 ساعت 11:25

واقعا؟مگه چندسالته؟باشه.پس از حالا به بعد من دخترت بشم بابایی؟راستی بابا چندتا بچه داری؟

27 ساله. نه بابا من حوصله بچه ندارم

بهار،15،تهران جمعه 16 دی 1390 ساعت 19:36

ازدواج کردی؟زنتو دوست داری؟راستی بابایی من بستنی خیلی دوست دارم.برام میخری؟ازون رنگی رنگی هاش باشه همونا که خیلی توشکله

با مزه ترین و جالب ترین متلکی که انداختید یا شنیدید چی بوده ؟

بهار،15،تهران شنبه 17 دی 1390 ساعت 10:55

اولا چرا اون نظرم رو که برا آرمان نوشتم نذاشتی؟ دوما هرچی متلک به من انداختن بد بوده.ولی حالا چون تو میگی چندتاشو میگم.حدودا دوماه پیش دماغم شکست منم مجبور شدم تا 3 هفته چسب بزنم.یه روز رفتم بیرون یه پسره بهم گفت فکرکنم دماغتو تازه خریدی.گفتم به توچه؟گفت آخه یادت رفته چسبشو بکنی.فرداشم یکی بهم گفت برو یه وانت بخر دماغتو بذار پشتش.یه هفته پیشم داشتم میرفتم کلاس زبان(ببخشید که دارم اینو میگم واقعا ببخشید) یه پسره اومد بهم گفت خوشگله کردنت مشکله،منو میگی شده بودم رنگ آب نبات چوبی.راستی منصور برام ایمیل بزن

بهار 15 تهران شنبه 17 دی 1390 ساعت 11:15

یه بارم یه پسره بهم گفت دهات چه خبر؟منم یه سنگ برداشتم بهش پرت کردم،شانس اوردم بهش نخورد وگرنه بایداز زندان اوین برات نظر میفرستادم.دوسال پیشم چون بچه تر بودم یکی بهم گفت مگه مهدکودک ساعت12تعطیل نمیشه؟

پانته آ 14 تهرون چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 13:37

هومن جان منظور دوستت از این که گفت خیلیی پستی چی بود؟از اون جایی که بچم خب بعضیا رو حالیم نمیشه.

تاریخ کامنت ها رو بخون. فک نکنم دیگه به اینجا سر بزنن

سوفیا/18/شیراز پنج‌شنبه 29 دی 1390 ساعت 10:47

سلام اونایی که شیرازین میدونن ستاره فارس کجاست.یه مجتمع تجاریه که هرچی پسر تیکه س میریزه اونجا!جلو یه مغازه رد شدیم(8تا دخی بودیم).تعریف از خودم نباشه من هم اندامم(به قول پسرا)س ک سیه هم قیافم خوبه.قد176.وزن 64.منم که تازه با بی افم کات کرده بودم.یه پسر عروسک که قیافش شبیه تعمه<خواننده>بود اندامشم شبیه تتلو بود چشم مارو گرفت...گفته باشم که خیلی ادم پررویی ام.رفتم ور دلش ایستادم و گفتم :بخورمت جیگر!دوستام که منتظر عکس العمل پسره بودن ...پسره هم که از خداش بود وسط مغازه برگشت و گفت جووووووون!منم گفتم:لب میخای یا ک و ن؟؟؟؟گفت:هرچی بدی!منم که از اون پررو تر بودم دستشو گرفتم و بردمش باهم بدوریم!!!!!!دوستام کف شون بریده بود از پررویی من!خلاصه ما الان با همون اقاهه که اسمش امیره 3ساله باهمیم وعید ازدواج میکنیم.هنوز وقتی اون روز یادمون میاد کلی میخندیم...!!!!!!!



یعنی این خاطره واسه 15 سالگیت بود؟ که در اون زمان هم تازه با بی افت کات کرده بودی؟

امین 22 شیراز یکشنبه 2 بهمن 1390 ساعت 15:11

دوستای عزیز مثل اینکه همه متلکاتون تموم شده من خیلی اهل متلک نیستم ولی بعضی اوغات میگم که دو طرف بخندن
اخرین باری که متلک گفتم به یه خانم مو فرفریه خوشگل بود اونم این بود که میشه سیم تلفناتونو قرض بگیریم سیم کم اوردم تماس واجب دارم

abbas/18/shomal چهارشنبه 12 بهمن 1390 ساعت 13:46

dostan aziz lotfan be matelak haton ezafeh nakonid

parisa چهارشنبه 12 بهمن 1390 ساعت 19:24

داشتم از مدرسه برمیگشتم دیروزشم ارایشگاه بودم

از کنار 1پسره رد شدم کفت سیبیلاشــــــــــو که یه چی گفته باشه
منم گفتم دیروز ارایشگاه بودم خفه شو دوستاش اینقد بههش خندیدن

پریسا/16/کرج یکشنبه 23 بهمن 1390 ساعت 13:58

اینو خالم واسم تعریف کرد:
یه بار تو دانشگاه سر کلاس بودم،لامپ مهتابی روشن بود و هی چشمک میزد.من گفتم:استاد میشه لامپو خاموش کنید؟چشمک میزنه.
یه پسره که خیلی هم لاغر بود گفت:با تو نیستش.
منم در جوابش گفتم:تو فعلا برو دوتا آمپول بکمپلکس بزن که زنده بمونی.

نگار22 جمعه 28 بهمن 1390 ساعت 23:05

سلام.یه بار با چند تا از دخترای اقوام حدودا یه 10نفری بودیم داشتیم تو پارک قدم میزدیم . درحین قدم زدن با 10،15 نفر پسر که در گوشه ی پارک نشسته بودند برخورد کردیم که یه دفعه یکی از پسرا به من اشاره کرد و به بقیه ی دخترا گفت از این یاد بگیرین هم کوچیکتر همتونه هم بامزه تره همتون . اخه از بین دخترا فقط من چادری و با حجاب بودم

ادیب 25-بروجرد سه‌شنبه 16 اسفند 1390 ساعت 02:20

توی دانشگاه منتظر اتوبوس بودیم یه دختر خوشگل هم اونجا بود که کلاسورشو تو بغل گرفته بود یکی از پسرا رو کرد به دختره و گفت کاش من جای اون کلاسور بودم دختره هم در جواب بهش گفت اگه تو جای این کلاسور بودی اینقدر کتاب داخلت میذاشتم که کونت پاره شه .
ما هم نامردی نکردیم و همگی(دختر و پسر)زدیم زیر خنده و پسر نگون بخت حسابی ضایع شد.

جالب بود

جواد/23/باکلاسش کنم استان البرز چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت 17:11

سلام دوستان؟
چندروزپیش بادوستم داشتم ازکلاس میومدیم چندتا دخترمیرفتن دوستم برگشت بهشون گفت(دخترخانم معذرت میخام دور ازجون شما)گوسفندای مهربون چوپون نمیخای یکیشون گفت خفه شو،ولی جالب اینجاس که یکیشون خیلی پرروبودگفت مدرکت چیه مالیسانس میخایم خیلی باحال بود/بازی روزی ازروزهاداشتم بادوستم ازدانشگاه میومدم یه دخترفشن tvوایساده بودعینکم داشت بهش گفتم اهای خانم اگه دماغ نداشتی عینکتوکجامیذاشتی گفتش:کجادوست داری بذارم گفتم...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد