محل گفتگو و نظردهی بازدیدکنندگان وبلاگ قیامت

کامنت ها هر ۲۴ ساعت یکبار درج میشن + اینجا سایت دوستیابی نیست + گذاشتن آی دی، آدرس وبلاگ، شماره تلفن ممنوعه

محل گفتگو و نظردهی بازدیدکنندگان وبلاگ قیامت

کامنت ها هر ۲۴ ساعت یکبار درج میشن + اینجا سایت دوستیابی نیست + گذاشتن آی دی، آدرس وبلاگ، شماره تلفن ممنوعه

با مزه ترین و جالب ترین متلکی که انداختید یا شنیدید چی بوده ؟

با مزه ترین و جالب ترین متلکی که بهتون انداختن چی بوده ؟ 

 


با مزه ترین و جالب ترین متلکی که شما به ملت انداختین چی بوده ؟ 


  

------------- 

 

دیدن کمیک استریپ "عاقبت متلک پرانی" هم خالی از لطف نیست...  

 

روی عکس کلیک کنید 

 

نظرات 272 + ارسال نظر
تسلا 20 تهران پنج‌شنبه 18 اسفند 1390 ساعت 11:29

متلک گفتن کار آدمهای سطح پایینه
بهتره در این جور مواقع محل سگشون هم نزارید که بدترین چیزه واسشون

هومن/21/کرج یکشنبه 28 اسفند 1390 ساعت 20:58

سلام به همگی
بازگشت خودمو به خودو تبریک میگم!!!
پانته آ بانو جای تعجبه که نگرفتید خب معنی خاصی نمیده برا جور شدن با هستی پستی رو به کار برد یه جورایی که هم قافیه بشن همین
بیشتر دقت کن قربوست برم من

بماند.داف/تقریبا16/دیلم سه‌شنبه 1 فروردین 1391 ساعت 13:03

امسال که با راهیان نور رفته بودیم مناطق جنگی.
توی ناهار خوری که بودیم از همه ی 2دبیرستان های ایران اومده بودن مثل ما واسه غذا کوفت کردن چندتا اقای مثلا بسیجی هم وایساده بودن سرپا و با دست غذا میخوردن وقتی که من وار شدم خواستم از در رد شم زدم پای یه دختر تقریبا کوتاه رو له کردم بعد فورا با صدا رسا گفتم ببخشید دختره هم با صدای بلند گفت هوی با این هیکلت <اخه قدم تقریبا بالای 171ه > منم عصبانی شدم و با ولم بلند گفتم ریز میبینمت کوچولو اقا باید بودی و میدیدی ادم بود که از خنده غذاش تو گلوش گیر میکرد یه اقای هم غذاش از دستش افتاد بیچاره دختره از خجالت با خاک یکسان شده بود.

اینو که گغتم شایدتونوشته بی مزه باشه اما اگه خودتو میذاشتی جای من و جای اون دختر کوتوله شاید درک میکردی

بماند . داف /تقریبا16/دیلم چهارشنبه 2 فروردین 1391 ساعت 14:03

میگم خوب جوابشو دادم یا .......

بماند . داف /تقریبا16/دیلم چهارشنبه 2 فروردین 1391 ساعت 14:46

میگم به ماها میگن دخمل به اونا میگی چی

بماند . داف /تقریبا16/دیلم چهارشنبه 2 فروردین 1391 ساعت 20:40

سوال متلک جدید 2012 چیه اگه تونستین جواب بدین منصور یه جایزه بهتون میده اگه تونستین.
میگم چرا کسی به وبلاگت مسیج نمیده حتما یه رقیب پیدا کردی نه

نه. خودم دیگه تبلیغشو نمیکنم

بماند . داف /تقریبا16/دیلم چهارشنبه 2 فروردین 1391 ساعت 21:22

اخه برای چرا ؟

چون دیگه حسش نی

بماند . داف /تقریبا16/دیلم جمعه 4 فروردین 1391 ساعت 11:27

ازدواج کردی ؟

قرار نشد توی این صفحه گپ بزنیم. فقط متن های مربوط به موضوع صفحه رو بنویسید

دادا بهروزم بچه تهران 22 دوشنبه 7 فروردین 1391 ساعت 15:08

شمادخترها این همه ناز دارین ببینم یک فرقون باجاهاز دارین

دادا بهروزم بچه تهران 22 دوشنبه 7 فروردین 1391 ساعت 16:03

اگربفهمم یک روزی منو دوست نداری میدونی چکارمی کنم؟مثل یک جوجه زرد تپل میروسط باغچه مینشینم دادمیزنم میگم پیشی پیشی بیا منو بخور

لیلا 19 تهران شنبه 19 فروردین 1391 ساعت 16:24

یه روز یکی تو خیابون پشت سرم میومد پشت سر هم می‌گفت‌:‌
باسنه یا واسه منه باسنه یا واسه منه...

امیر/21ساله از الشتر یکشنبه 20 فروردین 1391 ساعت 14:40

یه بار به یه دختره گفتم ریدم به این قیافت..!
دختره که خیلی هم چاق بود ،گفت آخه چلغوز تو مگه چه قده؟
بهش گفتم: نترس ،اسهال دارم !
منو اون دختر همچین زدیم زیر خنده که همه متوجه شدند

سامان /15/تهران چهارشنبه 23 فروردین 1391 ساعت 23:36

یه روز با پسر عمم تو خیابون میرفتیم که یه دختر خوشگل دیدم که مو هاشو بافت ریز کرده و با مادرش جلومون میرفتن با صدای بلند گفتم اونجارو نگا دختر و مادرش برگشتند منم به کمی دورتر اشاره کردم و رو به پسر عمم گفتم تا اینجا آسفالت کنن خوب میشه

ماهان/21/کرمان پنج‌شنبه 24 فروردین 1391 ساعت 09:31

سلام اقا منصور اگه بچه ها توضیح بدن چجوری مخ زدن یا مخشون زده شده بهتر میشه

بعدشم وبلاگ فیلتر بشه

[ بدون نام ] شنبه 26 فروردین 1391 ساعت 15:37

من چند تا از سوتی هامو براتون می نویسم یه کم بخندید
امسال توی نمایشگاه بهاره حکیمیه شوهرم پشت من راه می یومد اومدم دستشو بگیرم یه جای دیگشو گرفتمjavascript:void(0); هفت هشتا پسر دیدن از خنده اونجارو گذاشتن رو سرشون شوهرمم که از خجالت داشت می مرد، منو دیگه نگو...
یه بار دیگه هم پشت فرمون بودم دیدم ماشین بغلی هی می گه روشن کنم روشن کنیم ، صدا ضبطمو کم کردم فکر کردم ماشینو می گه گفت: میای شمع آشناییمون رو روشن کنیم . داشتم می مردم از خنده...javascript:void(0);
و آخریش یه بار از سر کوچمون پیاده می یومدم یه نمه بارونی میزد یه پسره گفت هوا دونفرسا. من با تعجب برگشتم و گفتم : بله ؟ گفت : می گم هوا دونفرس . گفتم : یعنی چی ؟ زد زیر خنده منم تازه گرفتم چی می گه خودم خندم گرفت زیر زبون گفتم : تخت مام دونفرس . نشنید اما دو سه دیقه ای پشتم گیر داده بود چی گفتی.
من معمولا جواب متلک نمی دم

مونیکا/18/تهران چهارشنبه 6 اردیبهشت 1391 ساعت 13:28

من با نظرسیمیاموافقم همه ی مردایه یه پخن حتی وقتی ازدواج میکنن دست از این کاراشون برنمیدارن بگذریم من خودم توبازاربودم چون خیلی شلوغ بود یه پسره دستشو کرد توشرتم خلاصه هیچی دیگه داداشم دید پسررو زد همه جمع شده بودن دورمون شانسم که نداریم

هادی 18 تبریز چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 ساعت 02:08

والا شما پسرا بیکارین

داف/ 16/ دیلم شنبه 23 اردیبهشت 1391 ساعت 12:51

اقا هادی یعنی شما بیکار نیستین

ترسا 20تهران جمعه 5 خرداد 1391 ساعت 12:02

ما با دوستامون هر پنچ شنبه باهم میریم رستوارن ی روز رفته بودیم روبه روی ما ی چهار تا تا پسر خوشگل خوشگل یعنی از اون خوشگلا بیشتر شباهتشون به مدلای ایتالیایی میخورد کنارمون نشسته بود ما شام مونو که خوردیم اومدیم بیرون اونام پشتمون اومدم یکیشون بلند طوری که ما بشنویم گفت= بچه ها شنیدین یه سری بچه تو شهر گم شدن پلیس دنبالشونه؟
یکی دیگشون که چشماش خاکستری بود گفت = تازه می گن به جرز دیوارم می خندن! اون یکی که چشماش عسلی مایل به سبزبود گفت=اوقتی هم می خندن کلی زشت می شن! شنیده بودیم هر صورتی با لبخند خوشگل تره ولی اینا تا می خندن شبیه شتر می شن.لجم گرفته بود. می خواستم برم بکوبم توی صورتاشون. به اونا چه که ما می خندیم؟ قبل از اینکه بتونم حرفی بزنم پسر چهارم با اخم گفت:
- ببندین فکتونو ...
اونقد ضایعه شده بودیم بجور حالمونو گرفتن تو اون لحضه دهنمونم قفل شده بود ولی لامصب پسر که نبود فرشته بودن انگار خدا با دستاش اونارو درس کرده بود (ای خدا میخوای شوهر بدی شبیه همینا بده دیه )

رویا 17 چابهار جمعه 5 خرداد 1391 ساعت 12:06

بیار با دوستامون رفته بودیم دریا یگوشته نشسته بودیم ی 7 هچشتا پسر اومدن کنارمون یکیشون با صدای بلن گفت بچه ها بو پاکن میاد اینقد ضایعه شده بودیم

گلناز 25 تهران یکشنبه 7 خرداد 1391 ساعت 23:22

ای منصوربینم تو خودت تا حالا متلمک بار دخترا کردی چن تا دوس دختر داری بینم اصلا خوشگلی بچه کجایی میخوا ی با هم اشنا شیم من خیلی زشتممممممممم شبیه میمون تو چی ؟ دوس تلتو بده بحرفیم

من از میمون هم زشت ترم

بارانه 18مشهد یکشنبه 7 خرداد 1391 ساعت 23:31

پری روز بود با دوستام رفته بودم حرم چشم چرونی واسه همتون دعا کردم 5 نفری بودیم ی گوشه واستاده بودیم ی 2 تا پسر بودن باکلاس خوشگل یکیشون بلن گفت = ارسام اون دختره که کفش قرمز پوشیده خیلی خوشگل این .سط من خم شدم چک کردم بینم کی قرمز پوشید از بهار شروع کدم تا رسیدم بخودم ولی هیچکدومون قرمز نپوشیده بودیم راست واستادم بینم منظور پسرا چیه اونقد داشتن میخندین که اشک ازچشماش زده بود بیرون تازه فهمیدم داشتن مسخرمون میکرن دوستامم زدن زیر خنده این وسط من ضایعه شده بودم در حد خاورمیانه منصور تا حالا چن تا دختر ضایعت کردیی

با من ازدواج میکنیی؟ یکشنبه 7 خرداد 1391 ساعت 23:36

ی روز با مامانمینا رفته بودیم بیرون لنز رنگ سبز فندوقی گذاشته بودم چشام بزرگ کشیده خوشگله بود ی سرمم کشیدم مامی اینا رفته بودن تو مغازه من ی گوشه واستاده بودم که ی پسر منو چسبوند به دیوار گفت =چشاشو چه خوشگله هلش دادم عقب گفتم برو گمشو بلن گفت کی با تو بود با چشات بودم گفتم مسخره

بنفشه 17 تهران یکشنبه 7 خرداد 1391 ساعت 23:47

پدرو مادرم بخاطره کارشون ی دو سه ماه ایران نبودن منم رفته بودم خونه عموم ی روز با پسر عموم رفتیم مهمونی اون 28 .29 سالشه من 17 داخل مهمونی که شدیم بیا ببین همه هیکلی ماشاللا این وسط من جوجه چه زن چه مرد ماشالا هیکلی مثل جان سینا من مثل جوجه هابودم پسر عموم با یکی ازون پسرا اسمش سهند بود دست داد مشخص بود بچه تخس یه (یعنی شیطون پرو) جلو همه بلن به پسر عموم گفت اوااااااااااااااااااااا روهام تو که جوجه پسن نبودیی پسر عموم جوابشو ندا یعنی داخل مهمونی هزار بار ب پسر عموم همین تیکرو پرون دیه واقعا داشت تو مخم میرفت بلن گفتم = اقا سهند خوبه حالا خودتم همچین خروس نشدیی که گیر دادیی به ما بیچاره اینقد ضایعه شده بوددد چن ماه بعد پدرو مادرم اومدن ایران ی هفته از اومدنشون نگذشته بود که اقا سهند با خانوادشون اومدن خواستگاریم قبلول نکردمممممم اخه میدونی من میخوام با منصور ازدواج کنم مگه نه منصور<؟

گلناز 25 تهران دوشنبه 8 خرداد 1391 ساعت 13:19

مشکلی نیسمنم زشتم دوست ؟ ازدواج کردیی

داف/16/دیلم سه‌شنبه 9 خرداد 1391 ساعت 15:40

دوستم تعریف میکرد : یه شب با دخترخالم و دوستم رفته بودیم کنار دریا{{ اخه ما جنوبیم شهرمون ساحلی حتما بیان خوش میزگره}}} واسه پیاده روی رفتیم رو یه پل تقریبا هشت مانند . میخواستیم بیریم انورش --دیدیم یه گله ارازل نشستن واسه چشم چرونی ما چون تعدادمون کم بود گفتیم برگردیم متلکی نشیم . دوستم چون کفش خیلی پاشنه بلند پاش بود راحت نمی تونست راه بره یه مانتو تنگ هم تنش بود که اوضاعشو بیختور میکرد. داشتیم از پل میگذشتیم که یه دفعه دوستم دو لنگش رفت هوا ما بلندش کردیم اون پسرا هم به گفتن بچه ها نخندین گناه داره . وقتی از پل رد شدیم اونها از خنده منفجر شدن در اون زمان نه تنها دوستم بلکه منو دختر خالمم بدجور ضایع و کنف شدیم . بعد از اون اتفاق مسخره تا یه ماه پامونو کنار دریا نذاشتیم.

Esi/18/kerman چهارشنبه 10 خرداد 1391 ساعت 15:44

یه روز داشتم تو خیابون راه میرفتم ......................................................................................... تور خاصى نشد نه متلک پروندم نه متلک پروندن
.
.
.
.
.
.
.
چرا دیگه پایین رو نگا میکنى؟اه فضول

داف/16/دیلم چهارشنبه 10 خرداد 1391 ساعت 18:12

منصور تو واقعا اسمت منصوره؟راستشو بگو

رضا تهران جمعه 12 خرداد 1391 ساعت 09:38

سلام بر همگی
یه روز داشتم از خیابون میرفتم 2 تا دختر از سمت بالا می اومدن دستشور یک لیوان اب میوه بود که داشتنی با نی میخوردن با لحن خاصی بهشون گفتم ببخشید خانوما جدیدا مواد رو این جوری مصرف میکنن
اقا زدن زیر خنده البته باید تو اون موقعیت باشی
در هر صورت از وبلاگت ممنون تیکه زیاد
خودم واستون تیکه میسازم میفرستم
یا د دوارن دبیرستان بخیر سراسر تیکه بازی بود

داف/16/دیلم شنبه 13 خرداد 1391 ساعت 17:29

یه بار یه پسر بهم گفت حلو hello منم تو جوابش گفتم کره سگ ولوو

حسین از قائم شهر یکشنبه 21 خرداد 1391 ساعت 09:14

راستی راستی خیلی با حال بود من که تا حالا اینقدر نخندیده بودم از همه ممنونم من تا حالا متاک نگفتم چون بلد نبودم اما............. هم نمیگم چون دوست ندارم

حسین /قائم شهر/ ۲۵ یکشنبه 21 خرداد 1391 ساعت 10:47

سلام به منصور خودم واقعا با حالی اما یک داستان راجب متلک میگم بزاریا ازاین قرار که پدری با دخترش داشت از خیابون رد میشد که پسری امد و یک متلک به دختره گفت بعد پدره با دست میزد تو سرش به خودش فش میداد دختره از پدرش سوال کرد چی شده پدره گفت اخه چند سال پیش در همین جا من همین متلکو به یسک دختره گفتم عجب روزگاریه

میلاد بداقی 17ز تهران یکشنبه 28 خرداد 1391 ساعت 10:02

داشتم تو خیابون میرفتم یه دختر زشت داشت میومد ....
ناراحت بود.....
بهش گفتم خانوم واسه چی تخم سگ فوش ولی تخم مرغ فوش نیست....

داف /16 / ........ سه‌شنبه 30 خرداد 1391 ساعت 00:24

یه بار نصف شب داشتم تو یه کوچه خلوط راه میرفتم خیلی زهره ناک بود کیفم افتاد یه پسر برداشتش گفتم کیفمو بده گفت کیف زنمه منم عصبانی شدم با لغت یکی زدم تو نقطه حساسش و کیفو قاپوندمو پا گذاشتم به فرار بیچاره فکر کنم خیلی دردش اومد

داف /16 / ........ سه‌شنبه 30 خرداد 1391 ساعت 00:34

یه بار تازه از مدرسه مرخص شده بودیم با چندتا از دوستام داشتیم میرفتیم خونه چندتا پسر رد شدن یکشون با صدای بلند گفت :دخترا موشن مثه خرگوشن و باهم زدن زیر خنده منم گفتم پ ن پ مثه شما گاو و گوساله ایم یهو دیدیم خندشون مهو شد و سرشون رو انداختن زیر و رفتن .

داف/16 /دیل......... چهارشنبه 31 خرداد 1391 ساعت 16:00

یه رفتم پیش مغازه عینک فروشی وقتی عینکمو خریدم پسره گفت تشکر یادت رفت: گفتم ممنون پسره گفت خواهش ما هم گفتیم سلامت.

رها 14 کرمان دوشنبه 5 تیر 1391 ساعت 15:42

من با دوتا از دوستام رفتیم پارک چون من اهل اینجور کارا نیستم به خاطر همین سعی کردم با حجاب باشم یکی از دوستام خیلی بد پوشیده بود من تو عمرم یک بار عاشق شدم ولی هیچ وقت بروی خودم نیاوردم پسرا تیکه پروندن منم خیلی احساس بدی پیدا کردم برای همین رفتیم پشت پارک کسی که دوسش داشتم اومد به نزدیک ترین دوستم شماره بده خیلی ناراحتم براو دعا کنیدjavascript:void(0);javascript:void(0);

شاهین از کرمانشاه چهارشنبه 14 تیر 1391 ساعت 22:14

اقا یه روز با یکی از دوستام بودم یه دختر خوشکل که با موبایل حرف میزد داشت از روبه رومون میومد دوستم کلی خودشو صاف کرد گفت:مامانت میدونه باتلفن حرف میزنی ذختره به اون که پشت تلفن بود گفت یه لحظه گوشی بعدش به دوستم گفت:مامانت میدونه که این وقت بیرونی.
یه بارم با همین دوستم بودم سه تا دختر داشتن جلومون راه میرفتن من گفتم کفش قرمزه خیلی خوشکله بیچاره ها یه نگاه به کفششون انداختن بد ضایع شدن کلی خندیدیم

سحر/15/اصفهان شنبه 17 تیر 1391 ساعت 17:13

واقعا بعضیا از رفتارشون معلومه که خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییی خودشیفته اند ادم حالش ازشون بهم می خوره

گمنام دوشنبه 19 تیر 1391 ساعت 16:40

یه روز ه یه دختر بینیشو عمل کرده بود از پیشمون رد شد یهو دوستم با صدای بلند گفت نگاششششششششش کن بینیشو بریده

قم/18 /احمد سه‌شنبه 20 تیر 1391 ساعت 19:18

سلام خب اینجا توی قم چون شهر 72ملته ودهاتی زیاده تقریبا همه تیکه میندازن اوضاعیه هم فاله هم تماشا حتی پیرمردا و پیرزناهم تیکه میندازن عزیزان شاخ تیکه یبار بیاید قم هشت متری سلاخ خونه خودتونو محک بزنید

احمد/18/قم سه‌شنبه 20 تیر 1391 ساعت 19:36

تاحالا شده با 1نفر همش بهم تیکه بندازید؟
من 1رفیقم هست کارمون شبانه روز تیکه انداختنه من دماغم گندست اون قدش کوتاهه اون هی بهم میگه احمد برو عقب دماغت توکادره ! نمیدونم هی میگه بسه کمتر نفس بکش هواتموم شد ویاوقتی وارد میشه میگه کجایی میگم اینجام بعدمیگه:

SALAR/17/اندیشه دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 18:01

یه روز 6 تا دختر از مدرسه تعطیل شده بودن داشتن میدویدن برن سوار سرویس شن همشونم کفش الاستار پاشون بود بجز رنگ قرمز یه هو بهشون گفتم الاستار قرمزه از همه خوشگل تره همشون وسط خیابون وایسادن به کفشاشون نیگاه کردن از اون به بعد منو هرجا میدیدن میزدن زیر خنده.

متین جون از مشهد 18 ساله جمعه 6 مرداد 1391 ساعت 06:36

کلا دخترای مشهدی خیلی توپن با یه تیکه ی خنک بهت راه میدن میگی نه امتحان کن09361800838javascript:void(0);

امیر/24/کرج جمعه 6 مرداد 1391 ساعت 16:46

درود بر همگی آقا منصور نهایت استفاده از وبلاگتو کردم خدا سایتو از سرمون کم نکنه.

[ بدون نام ] چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت 13:59

برگشتم سرمو از ماشین کردم بیرون متلک بندازم (تو عمرم)از خواب پریدم).............هههههههه......ه.هههههه.ه.ه.ه.ه.ههدبال چی بودی کلککککککککککک ؟؟؟؟؟؟هههههه..ه.ه.ه

رامین . 16 . قم پنج‌شنبه 2 شهریور 1391 ساعت 00:41

یه روز با دوستم از مدرسه می اومدیم از دور یه دخمل داشت می اومد که عینک دودی زده بود بهش گفتم عینک دیگه خز شده سیبیل بزار . بیچاره رنگش سرخ شد . یه روز دیگه داشتیم با دوستم قدم میزدیم که توی راه به یه دختره گفتم سینه ها رو شیر ام میدن

مصطفی /23/تهران چهارشنبه 12 مهر 1391 ساعت 15:27

پارسال زمستون یه دختره از این بوتای خوشگلو بلند پوشیده بود ابرو ها هم شیطونی...خیلی هم خودشو میگرفت..منم رفتم جلوش واستادم برگشت گفت چیه ؟ منم گفتم چرا میزنی اومدم بگم شمشیر میخوای بدم خدمتتون.....بنده خدا دیگه بوت نپوشید.

محمدرضا/ساری چهارشنبه 19 مهر 1391 ساعت 22:25

یکبار از دانشگاه داشتم برمیگشتم خسته بودم با استادمون جروبحث کردم آخه ترافیک بود دیر اومده بودم ازکلاس انداخت بیرون.منم داغون بعدیک دختر داشت می اومد کلاسور‏(‏بغلش جفت سینه هاش‏)‏بود گفتم:کاش جای کلاسورت بودم تا آروم میشدم دختز از خنده ترکیده اصن یه وضی لامصب

MONIB.binam/17/kermanshahe شنبه 29 مهر 1391 ساعت 09:59

سلام.به همگی.بچه ها ی روز تو خیابون داشتم با یکی از دوستم راه میرفتم بعد چنتا دختر از روبه رو داشتن میومدند(البته خیلی خوشکل) یکی از دخترها کفش سبز پاش بود.وقتی دختر ها بهمون رسیدن همون دختره با کفش سبز بهم ی متلک انداخت.بعد منم بهش گفتم تو مراقب باش (خر به جای سبزه نخورتت).آقا یهویی کل دوستاش زدن زیر خنده.خوب بود؟javascript:void(0);

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد