محل گفتگو و نظردهی بازدیدکنندگان وبلاگ قیامت

کامنت ها هر ۲۴ ساعت یکبار درج میشن + اینجا سایت دوستیابی نیست + گذاشتن آی دی، آدرس وبلاگ، شماره تلفن ممنوعه

محل گفتگو و نظردهی بازدیدکنندگان وبلاگ قیامت

کامنت ها هر ۲۴ ساعت یکبار درج میشن + اینجا سایت دوستیابی نیست + گذاشتن آی دی، آدرس وبلاگ، شماره تلفن ممنوعه

مسائل و مشکلات دوستی های عاشقانه خودتون رو اینجا مطرح کنید (۳)

سلام   

 

ظرفیت صفحه دوم این مبحث هم با بیش از ۲۲۰ کامنت پر شد و این صفحه سوم این موضوع هست که از این به بعد میتونید توش کامنت بزارید.. 

  

آدرس صفحه دوم اینه:  

 

http://mansourghiyamat.blogsky.com/Comments.bs?PostID=82

   

  

 

آدرس صفحه اول هم اینه: 

 

 

 http://mansourghiyamat.blogsky.com/Comments.bs?PostID=27

------------------  

دوستان حتما میدونید که جوانان و نوجوانان کشورمون با توجه به محدودیت هایی که در ارتباط هاشون با جنس مخالف باهاش مواجه هستن نمیتونن در مورد این مسائل با نزدیکانشون درد و دل کنن یا ازشون راهنمایی و مشاوره بگیرن! 

  

دوستانی که سوال و مشاوره و راهنمایی در این زمینه دارن بیان اینجا مطرح کنن و من و بقیه دوستان تا اونجا که بتونیم سعی میکنیم راهنمایی های صحیح رو بکنیم تا اگه مشکلی هست ایشالا زود رفع بشه! 

 

 

شاید دقیقا همین مشکل شما رو یکی از دوستانمون قبلا باهاش مواجه بوده و الان خیلی میتونه کمک و راهنماییتون کنه!

نظرات 183 + ارسال نظر
سارا/16/خمین شنبه 22 مرداد 1390 ساعت 00:34

منصور خان حالا میشه یکم توضیح بدی من چکار کنم؟؟؟؟؟؟؟از کجا؟چطور تحقیق کنم؟؟؟؟؟؟؟؟

خب توی موقعیت هایی مثل همون موقعیتی که خودت گفتی باید محکش بزنی. باید ببینی پایبند و وفادار هست یا نه. زیاد بهت توجه میکنه یا نه

سارا.۱۶.خمین جمعه 28 مرداد 1390 ساعت 00:51

سلام .روبه هیچکس

به نظر من اون پسر دوست نداره حالا هر حسی نسبت بهت داره به کنار تو میتونی با توجه به شرایطت همون قدر که آزارت داد تلافی کنی البته اگه شرایطشو داری ها!!مثل اون موقع خودش فیلم بازی کن که آخرش اگه این کارایی که جدیدا انجام میده درست بود یا فیلم تو ضرر نکرده باشی!!!اینم بگم که بهترین کار کم محلیه مطمئن باش دوست نداره!!

یه سوال ؟من یه کامنت گذاشتم ولی خیلی وقته که درج نشده چرا؟؟؟ممکنه جایی اشتباه کرده باشم یا اینکه وب به روز نشده؟؟؟

سارا.۱۶.خمین شنبه 29 مرداد 1390 ساعت 00:50

من فکر کنم کسی تا حالا این مشکلو توی سایت مطرح نکرده باشه .تکه

توجه که بلــــــــــــــه تا بشه حتی از دور از پشت سر هرجور شده نگام میکنه!!!

موقعیتم کههههههههههه

حالا که فکر میکنم میبینم هر دوش پیش اومده

اون چند تا دوست داره که شنیدم وضعشون خرابه

ولی راجع به خودش چیزی نشنیدم

فقط شنیدم که چش ریزه اونم میذارم به حساب اینکه تو کفه!!

اما اون دوستاش که میگم احساس میکنم تحت تاثیر اونا قرار گرفته

و اگه به خاطر دیدن من نبود شاید هیچوقت با اونا صمیمی نمیشد

وفقط اون یک مورد همون که اولین کامنت گفتم هست که بده

مثلا به خود من نگاه میکرد بعد به محض اینکه من نگاش میکردم سریع چشاشو اونوری میکرد اصلا هم تابلو نبود نگاهاش

تا اینکه یه مسئله ای پیش اومد که اون از من خوشش اومدو اینا بعد از اون که فکر کردم دیدم ااااا این قبلا منو نگا میکرد ولی انگار فقط نگاه بود بعد از اینکه از من خوشش اومد یه بار برگشت منو نگاه کرد یه جوری که کلا داشت برانداز میکرد و انگار که قبلا اصلا منو ندیده

بعدم تو کل جریانات اونجوری نبود که مثل پسرای حرفه ای باشه معمولی بود!!!

نه فقط من کلا به دخترای باشخصیت اگرم نگاه میکرد تا اونا متوجه میشدن دیگه نگاه نمیکرد ولی دخترای سبک و جلفو تقریبا چشاشونو در میاورد(_که اینم از تاثیرات دوستاش بود)

کلا یواشکی زیاد نگاه میکنه به دخترا !!!

انگار نمیتونست نگاه نکنه مثلا یه روز خیلی خمیازه میکشد یه بار داشت خمیازه میکشید یه دخترم که اصلا جذاب نبود و سر ووضعش در حد معمولم نبود داشت رد میشد اینم وسط خمیازه کشیدنش از پشت سر خیره شده بود به دختره هی دهنشو باز میکرد بعد میخواست چشاشم باز بمونه دهنش بسته میشد انقدر من بهش خندیدم که آخر نفهمیدم چیشد بالاخره!!

ولی فقط نگاه میکنه ها شنیدم که توی خیابون وقتی دوستاشم به دخترا متلک میگن یا شماره میدن کاری نمیکنه وفقط گاهی اوقات میخنده دقیقا مثل من که دوستام اگه جواب پسرا رو میدن یا حتی خودشون متلک میگن یا ازشون برای ارتباط شماره میگیرن من اینطوری نیستم واحساس میکنم اونم همینه من اکثرا به دوستام میگم بسه دیگه بده !اونم همینو میگه از این نظر در حد منه نه خیلی امله نه خیلی بیجنبه وپررو !!!

فقط میترسم یه موقع جو گیرشده باشه و دوستاش ترتیبشو براش چیده باشن که سراغ س*س بره

دیگه چیزی یادم نمیاد جز اینکه از دوستم شنیدم که نمیدونم راسته یا دروغ اینکه یه بار یه دختره سبک که خیلی ام آرایش کرده بوده این خیلی رفته زل زده بهشو بد جوری نگاش میکرده!!!

حالا میخوام بدونم برداشت یه پسر از این رفتارا چیه؟؟؟چیو نشون میده؟؟؟


مواردی که شما مطرح میکنی خیلی چیپ هستن. قبلا هم یه چیزایی نوشته بودی در مورد اینکه توی پارک بودی که دختره رد شده پسره نگاش کرده و این حرفا. الانم تقریبا همون حرفا رو توی یه موقعیت دیگه گفتی. جواب من به کامنت بعدی رو بخون خیلی خلاصه برات توضیح دادن

سارا.۱۶.خمین شنبه 29 مرداد 1390 ساعت 01:32

راستی من کامنتای بقیه رو خوندم انگار این دستگیرم شد که اگه پسر با دختر یه بار رابطه کامل داشته باشه دیگه ازش زده میشه آره؟؟؟آخه یه دغدغه فکری برام پیش اومده اونم اینه که احساس میکنم اون قبل از اینکه جذب چهره من بشه جذب اندامم شده با اینکه قبل از اون روز

که کاش من هیچوقت نفهمیده بودم این داشت از پشت سر باچشاش منو میخورد

به صورتم خیره میشد ولی اون روز اول به هیکلم نگاه میکرد بعد که اومدم رو به روش خیره شد توی صورتم وبعد مخلوط شد یعنی مثل یه عاشق واقعی حتی عیبام هم دلنشین بود براش!!ممکنه که اون تا موقع رسیدن به خواستش منو تحمل کنه؟؟؟؟

دوست عزیز. شما بهتره چیزی رو که قراره 25 سالگی تازه متوجهش بشی همین الان بدونی. اصولا پسرا عاشق چهره و اندام دختر میشن مگر خلافش ثابت بشه! (پسرایی که عاشق اخلاق یه دختر بشن و به قیافه و اندامش خیلی اهمیت ندن کم هستن) بعد از یه مدت هم عطش عشق فروکش میکنه و چه رابطه جنسی داشته باشن چه نداشته باشن میلشون به هم کم میشه و دوس دارن با یکی دیگه رابطه داشته باشن. دخترا هم اینجوری هستن اما کمتر

شما اگر میخوای با پسری دوست بشی باید با این واقعیت کنار بیای. میدونم سخته. ولی واقعیت جامعه ما همینه..... و خلاص !

مریم ۲۸ شیراز شنبه 5 شهریور 1390 ساعت 11:49

سلام
منصور جان منم راهنمایی کن لطفا
با یه خونواده رفت وامد دشتیم
۲ سال قبل ژسرشون که ۳ سال از من کوچکتره اومدو بهم ژیشنهاد ازدواج داد خلاصه کلی سخت گرفتم تا تونستم باورش کنم
بعد منو کشوند خونه خالی
و سکس
از اونجایی که باا خواهرش دوس بودم و اون داشت با یه ژسره دوس میشد و من میدونستم ژسره قصد سو داره به دختره گفتم با داداشت همچین ماجرایی داشتم
البته دختره ارتباط منو و داداشش رو خبر داشت
خلاصه سکس ما هر چند روز با هم سکس داشتیم ومن در خیال اینکه باهام ازدواج میکنه
ماجرای دوس داشتنمو به خونوادش گفت و همه مخالفت کردن
و هنوزم مخالفن
خودم عاشقشم
دارم میسوزم
به خاطرش هر خواستگاری که دارم رد میکنم
چکار کنم

سلام. خانواده اش با ازدواجتون مخالفن؟ برای چی؟ آها برای اینکه سن پسره کمتر از توئه؟

پسره واقعا تورو دوست داره؟ مطمئنی قصد ازدواج داره باهات؟ از اینا نیس که جوگیر شده یه چی گفته بعدا حرفشو عوض کنه؟ الان سنش 25 هست توانایی مالی ازدواج رو داره؟

در نهایت اگر احتمالش رو کم میدونی که باهم ازدواج کنید به نظرم بهتره سریعتر دورش رو خط بکشی و به خواستگارای دیگت فکر کنی. چون ممکنه فرصت از دست بره و بعد دیگه پشیمونی سودی نداشته باشه

فرنوش*16*خوزستان دوشنبه 7 شهریور 1390 ساعت 15:03

إی خدا چرا دخترا انقد سادن!؟پسری که قبل از ازدواج پیشنهاد خونه خالی میده ، مطمئنأ طرفشو بخاطر خودش نمیخواد ! دخترا خواهش میکنم تا ازدواج نکردید بدنتو در اختیار هرکس و ناکسی قرار ندید ! اصلا ارزش نداره که بخاطر یک لذت یک شبه و زودگذر ، زندگی و آینده ی خودتون رو خراب کنید . ارزش داره بخاطر این کثافت کاریا شبارو با بغض و گریه سر کنید و از خودتون متنفر بشید و دیدتون نسبت به همه چی و همه کس منفی بشه؟!؟ ارزش نداره بخدا . خدا خودش زمان گذاشته واسه این کارا..

م .گ چهارشنبه 9 شهریور 1390 ساعت 15:40

فقط میتونم بگم متاسفم برا این همه جوون که به این مشکلات بر میخورن و از معنای زندگی حقیقی غافلا نمیدونستم به این شدت افسردگی در جامعه وجود داره برا همتون دعا میکنم از این طرز تفکر راحت شین

مهسا یکشنبه 13 شهریور 1390 ساعت 17:26

من واقعا عاشق یه پسره ام که ازم ۸ سال بزرگتره!!!هر وقت میبینمش حتی تو خواب قلبم درد میگیره!!
مشکل اینجاست که اون اون سر دنیاست!و مشکل دوم این که من تا حالا با هیچکس نبودم ولی اون با دوتا دختر (کس دیگه ای رو خودش اسم نبرده!نمیدونم چندتا دختر دیگه!)با این دوتا رابطه اش خیلی جدی بوده!واز یکیشون خاستگاری هم کرده ولی دختره باهاش بهم زده!
میدونی من نمیگم پسر بدیه تو اون جایی که اون زندگی میکنه + ترین ها هم بی اف و جی اف دارن!اون تو اونجا جزو بچه +هاشونه ولی آخه با من خیلی فرق میکنه!من خیلییییییی مثبتم!!
نمیدونم چیکار کنم !در حد مرگ دوسش دارم!
منصور تو راه حلی نداری؟؟

قضیه شما منو یاد اون دخترایی میندازه که عاشق مجری تلویزیون میشن!

راه حل چی منظورته؟ یعنی راه حل اینکه چجوری بهش برسی؟

مریم ۲۸ شیراز شنبه 19 شهریور 1390 ساعت 11:39

سلام سوده ۲۰ کرج
سوده جان
نکن
به خدا نکن
بذار تشنه ات باشه
من این راهو رفتم
خودمو غرق کثافت کردم
و به نتیجه نرسیدم
سوده تو رو خدا نکن
اون اگه تو رو بخواد به هر دری میزنه بهت برسه
مطمئن باش
اگه بهت پیشنهاد داد قاطعانه بگو نه
من تجربشو دارم
نکن
تو رو به همون اعتقاداتت قسم نکن
من ۲ ساله گرفتارم دارم میسوزم
تو رو خدا نکن
اگه هم رفتی تکرار نکن
آقا منصور ازت ممنونم

سحر/21/اصفهان سه‌شنبه 29 شهریور 1390 ساعت 00:26

سلام
وای داداش منصور ی مشکل خیلی بزرگ دارم که چند وقته واسم پیش اومده
پیش روانشناسم رفتم ولی نتونستم اینو بهش بگم
داداش منصور من تو زندگیم با پسرای زیادی دوست بودم
با تبریزی.کرجی.اصفهانی.بوشهری.اهوازی.آبادانی.لرستانی.قشم
خلاصه با آدمای مختلف با شهرای مختلف دوست بودم
همه دوستام بهم میگن مهره مار داری
آخه خیلی راحت ی پسرو عاشق خودم میکنم
ولی داداش منصور هیچوقت به هیچکدومشون حسی نداشتم
فقط بخاطر تنهایی باهاشون بودم و زود ازشون خسته میشدم
به محض اینکه بهم جدی میگفتن میخام بیام خاستگاری یا وقتی پیشنهاد سکس میدادن سریع رابطمو کات میکردم
داداش منصور اینا واسه وقتی بود که دانشگاه نمیرفتم
ولی وقتی رفتم دانشگاه عاشق ی پسری شدم که همه دخترای دانشگاه دنبالشن و بهش آمار میدن
من و اون حقوق میخونیم
اون ترم بالایی ولی قبل از دوستیمون هیچوقت باهاش کلاس نداشتم
فقط همیشه تو سالن میدیدمش
منصور جون بعد از سه ترم بهم پیشنهاد دوستی داد و منم قبول کردم
داداش منصور تو این مدت دانشگاه که عاشق رامین بودم اصلن نمیتونستم به هیچ پسری فکر کنم
با هیچکس دوست نمیشدم
دیگه هیچ پسریو جز رامین نمیدیدم
داداش منصور روانیش شده بودم
هیچوقت جلو نرفتم و بهش پیشنهاد ندادم
داداش منصور چون همه دخترا بهش آمار میدادن و دور و پرش میپریدن ولی من بهش توجه نمیکردم و خودمو واسش میگرفتم جذب من شد و اومد سراغم
خلاصه داداشی همه دخیا دانشگا چشمشون داره در میاد
حتی دوستای صمیمیمم دارن میترکن از حسودی
ولی خدارو شکر بامنه الان
داداش منصور میخام رامینو واسه همیشه ماله خودم کنم
میخام باهاش ازدواج کنم
از بس رفتم پیش روانشناس و کتابای روانشناسی خوندم دیگه دارم دیونه میشم
داداش منصور جونم رامین سکس میخاد ولی من نمیتونم
نمیدونم چرا ولی اصلن نمیتونم حتی به این مساله فکرکنم
نمیتونم قبول کنم
حس میکنم اینجوری غرورم له میشه
حس میکنم بی ارزش میشم
ولی از ی طرف دیگه نمیخام رامینو از دست بدم
داداش منصور جونم اگه من باهاش سکس داشته باشم ازم زده نمیشه؟
تو فکر میکنی بازم به من واسه ی رابطه طولانی فکر میکنه؟
اگه سوالی داشتی ازم بپرس جواب میدم
داداشی کمکم کن
من بدون اون میمیرم
وقتی پیشش نباشم استرسی میشم حالت تهوع شدید فشارم میفته
روانشناسم رفتم بهم گفته این ی عشق واقعیه
بهم گفته بقیشو بسپار بخدا
من چاکر خدام هستم ولی توام ی راه به من پیشنهاد کن
من به قبلیا حتی دسم نمیدادم
اصن اجازه نمیدادم ی کوچولو بهم دس بزنن ولی رامینو خیلی دوسش دارم
بوسش میکنم لب و اینا ولی سکسو میترسم ازم زده بشه
قبلیا ماشین داشتن خونه و اینا .پولدار بودن ولی رامین هیچی نداره
هیچی
من اونو بخاطر خودش دوسش دارم
بخاطر غرورش که به هیچ دختر رو نمیده بخاطر خوشکلیش به خاطر اخلاق ماهش که همه استادامونم عاشقشن و دوسش دارن
بهم بگو چیکار کنم
رامین بچه شهرکرده
داداش منصور مرسی که کمکم میکنی
بوووووووووووووووووووووووووووووس

بقیه اش رو بسپار به خدا؟ پیش کدوم روانشناس رفتی. چه آدم باحالی بوده

ببین اولین قدم برای اینکه بتونی یکی رو تا ابد مال خودت نگه داری اینه که توی هر جمله ات هی اسمش رو به زبون نیاری. این خیلی مهمه

راستی سن رامین رو نگفتی. فک کنم هم سن باشید. اگه اینطور باشه من سن 21 رو واسه تصمیمات قطعی و مهم زندگی مثل ازدواج و تا ابد باهم بودن و این چیزا کافی نمیدونم

مسئله دیگه اینه که شما از دو شهر مختلف هستید. این ممکنه بعد از فارغ التحصیلی و دور شدن از همدیگه باعث سخت شدن رابطه بشه(فکر کنم یه سال دیگه فارغ بشید)

اینکه سکس باعث زدگی میشه بگم که خب بعضی از پسرها تنوع طلب هستن و وقتی با دختری به حد نهایت لذت و خوشی رسیدن به تدریج زده میشن و میخوان لذت جنسی رو با دخترای دیگه امتحان کنن. ما که رامین رو دقیق و کامل نمیشناسیم. از درونش هم خبر نداریم که چی میگذره! این دیگه با خودته که خوب شناخته باشیش یا اینکه اون هنوز خصلت های پنهانش رو برای تو هم آشکار نکرده باشه

نمیخوام ناامیدت کنم. ولی باید اینو بگم. رابطه های دوستانه و عاشقانه دخترا و پسرای امروزی خیلی کم پیش میاد که آخرش به ازدواج یا همون تا ابد باهم و مال هم بودن ختم بشه. باید خیلی خوش شانس باشی اگه میخوای همچین اتفاقی بیفته. مخصوصا توی سن و سال شما دختر و پسرا زیاد از این فعل و انفعالات شیمیایی(عاشقی) درونشون اتفاق میفته و بعضا فیزیکی، ولی اینا هیچ تضمینی برای تا ابد باهم بودن نیست! حتی اگر فکر کنی که رابطه عاشقانه شما با همه دختر و پسرا فرق میکنه! که البته همه دختر و پسرا در مورد رابطشون همین فکر رو میکنن!!!!


در هر صورت، اگر میخوای به درخواست سکسش جواب مثبت بدی، اینو بدون که هیچ تضمینی وجود نداره که اون بعد از سکس از رابطه دوستی با تو زده بشه یا تا ابد با تو بمونه!

و در آخر، روی هیچ رابطه ای حساب 100 درصد باز نکنید

سارا چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 17:42

سلام امروز با بی افم کات کردم حالم اصلا خوب نیست واقعا ب راهنمایی یک بزرگتر نیز دارم ک راهنماییم کنه شما مثل داداشه بزرگترم
نزدیک ۱ماه پیش بی افم بهم گفت ما که میخوایم تا تهش با هم باشیم روزی ک اومدی خونم و باهم بودیم دوست داری چجوری سکس کنیم گفتم فکر کن ۱درصد ک من تا آخر این رابطه بیام خونتو باهات باشم بد از ۱ماه فکر کردن ب این رابطه ب این نتیجه رسیدم بدرد نمی‌‌خوره. اون یه پسره نمیتونه جلوی خودش و بگیره
نیاز جنسی‌ داره
اگه بهم رسیدیم و دستش ب هیچ دختری نخورده باشه چشش دنبال
این دختر و اون دختر کنی‌ هیز می‌شه
امروز خیلی‌ اشک ریخت و خواهش کرد
نمی‌‌دونم اگه باهاش ادامه بدم مجبورم سکس داشته باشم ولی‌ اگه کات کنم از عذاب وجدانی ک ناراحتش کردم دق می‌کنم
اگه می‌شه راهنماییم کنید هرچه زودتر جواب بدید ممنون میشم
ببخشید که بی‌ پرده حرف زدم

سلام. سن خودت رو ننوشتی

شما کاری به عذاب وجدان نداشته باش. ببین اول عقلت چی میگه بعد دلت

ضمنا اگه زیر 20 سال هستی که من به هیچ وجه توصیه نمیکنم به رابطه نزدیک با پسرا که آخرش هم قطعا به سکس منجر میشه فکر کنی

باید سن خودت و اون پسر رو بگی و اگه تونستی نام شهری که زندگی میکنید رو بگو تا بهتر بتونم راهنمایی کنم

سحر/21/اصفهان پنج‌شنبه 31 شهریور 1390 ساعت 11:51

داداش منصور میشه بگی کیا نظراتو جواب میدی؟
هر روز؟
هفته ای ی بار؟
کیا؟

اخیرا مشغله ام زیاد شده از 1 روز تا 1 هفته میکشه تا جواب بدم. ولی سعی میکنم زود جواب بدم

سارا/16/خمین جمعه 1 مهر 1390 ساعت 16:13

روبه سحر

عزیزم بنظر من همین ویژگی های مثبت اون آقا باعث شده که مغرور بشه وبخواد ازش سواستفاده کنه خودت که میگی خیلی جذابی اینطور پسرهارو سرکار میذاشتی دیگه! اگه اینطور نبود هیچوقت خودتو به آبو آتیش نمیزدی که این همه دوست پسر داشته باشی چون پتانسیل این کارو داشتی ازش استفاده میکردی مثل اون آقا که از این آمار دادنای دخترای دانشگاه و مسلما خارج از محیط دانشگاه لذت میبرده و کسی که با بقیه فرق داشته باشه(خودتو میگم)نظرشو جلب میکنه ولی نمیشه اسمشو گذاشت عشق!!!ولی میتونی همین رو تبدیل به عشق کنی!!!

اینکه به خواستش تن بدی اصلا تضمین موندنش نیست جدا از بحث دلزده شدن شاید اون میخواد امتحانت کنه شاید فقط میخواد باهات سکس داشته باشه وخیلی چیزای دیگه که تو فکر منوتو نیست ولی اون فکرشو کرده!!!

یکم هم به خدا فکر کن اگه صددرصد باسکس کردن باهاش میتونی نگهش داری بازم ارزششو نداره که خدارو نادیده بگیری این یعنی یکیو به خدا ترجیح دادی!!!

sara 18 mashhad شنبه 2 مهر 1390 ساعت 02:04

اصلییتن ایرانی نیستم
مرسی از راهنماییتون
امروز گفت که خود کشی میکنه
می دونم دوروغ میگه
ولی دسته خودم نیست دلم بدجوری براش سوخت
شاید
باور تون نشه ولی تا بحال به کسی
انقدر مسم نه نگفته بودم

مصمم منظورته؟

سعی کن کسی رو بیخودی به خودت وابسته نکنی از این به بعد

سحر/21/اصفهان شنبه 2 مهر 1390 ساعت 16:45

رامین 22سالشه
داداش منصور من خیلی دوسش دارم
اگه نداشته باشمش خودمو میکشم
رامین بختیاریه بابای منم از لرا نمیدونم چرا اینقدر بدش میاد
ولی نامردا این لرا پسراشون خیلی خوشکل و نازن
کاش بهش برسم
مرسی که کمکم کردی بهترین داداش دنیا

[ بدون نام ] چهارشنبه 6 مهر 1390 ساعت 11:24

سلام سحر ۲۱ اصفهان
من هم دقیقا عین تو هستم
با خیلی از هر جایی تلفنی رفیق میشدم و جالب اینه که عاشق میشدن و همشون پیشنهاد ازدواج میدادن
هیچکدومم دروغ نمیگن چون با خونوادشون در میون میذاشتن
از خونه زنگ میزدن و مامان یا باباشون با خونوادم صحبت میکردن
و در اخر من میگفتم نه چون میترسیدم
من ۲۶ سالمه واونا هم همشون از خودم بزرگتر بودن
ولی یه بار عاشق شدم و تاوان دادم سکس هم داشتم اما الان شب و روز کارم شده گریه زاری
بذار عاشقت باشه
بذار برات بمیره
بذار اون بیاد سمتت
با خونوادش
اونیکه من عاشقش شدم برام خیلی دست و پا زد تا قبولش کردم
از هر چیزی مایه میذاشت تا باورش کردم
مخصوصا لفظی
و من گول خوردم
وقتی سکس کردیم خیلی زار زدم همش میگفت مال خودمی واز این حرفا
هر وقت میخواست باهاش بودم
من از بودن در کنار اون لذت میبردم
و اون از سکس با من
خودمم خیلی حال میکردم
اما چه فایده درست حین سکس گریه میکردم
احساس گناه
احساس بی ارزشی
احساس حقارت ...............
وقتی بهش گفتم خواستگار دارم چیکار کنم گفت نمیدونم
و تلفنش رو قطع کرد و سریع پیام داد ازدواج کن
وقتی معترض شدم و حرفاش رو بهش یاد ارو شدم گفت تو به خاطر یه مشت حرف اومدی عاشقم شدی؟ و با این حرفش آتیشم زد
اما من همه چیمو باختم
همه چی
پس خواهر گلم نکن
توکلت به خدا باشه از خدا کمک بخواه اگه خوبه انشالله قسمت میشه اگه نه همون بهتر که بره و تو سربلند باشی

نفس/18/..... جمعه 27 آبان 1390 ساعت 22:30

سلام
من یکی رو دارم که خیلی دوسش دارم اونم همینطور ولی جدیدا داریم از هم دور میشیم. اونم به خاطر رفتارای بچه گانه من هست. هرکاری میکنم نمیتونم ترکشون کنم. منصور تو به راه حلی نداری به من بدی که این رفتارا رو ترک کنم؟

راه حلش یکم اراده هست

سارا/۲۰/تهران سه‌شنبه 1 آذر 1390 ساعت 12:41

ای بابا. منکه تو این پست بزرگ شدم. من همونم که با یکی که از خودم خیلی بزرگتر بود دوست شده بودم و به خاطر کم محلیاش کلی ناراحت بودم ولی خب آخرش چی شد؟ الان یه سال گذشته و نه تنها فراموشش کردم بلکه به اصلا قیافشم یادم نیست و تعداد رابطه های بعد از اون رو اصلا نمیتونم بشمارم. ول کنید بابا. در زمان از زندگی لذت ببرید. عشق کلن تو سن ماها پیش نمیاد. به کار و زندگیتون بچسپید و برای یه آینده خوب برنامه ریزی کنید

سارا/۱۶/خمین یکشنبه 20 آذر 1390 ساعت 11:26

منصور

اگه یه پسری بفهمه که( اونی که دوستش داره )

یه کمی به خودش محل میده یه گوشه چشمی داره

ولی

به بقیه پسرها اصلا محل نمیده

و خیلی مغرور

تا جاییکه دوستش هم اونو دوستش داره ولی

اصلا اون دختر تا حالا یک بارم نگاش نکرده که اون پسر بخواد بره جلو

وحالا اتفاقی اینو فهمیده

چه حسی پیدا میکنه؟؟؟javascript:void(0);

هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟توصیفی باگو!!!

ممنانم!

دوبار خوندم نفهمیدم. یکم واضح تر بگو

یعنی یه پسر فهمیده که یه دختر مغرور که به هیچ کسی محل نمیده، از این خوشش اومده؟

سارا/۱۶/خمین سه‌شنبه 22 آذر 1390 ساعت 13:12

بله ولی بعد یک سال ناز کردن

حالا فهمیده که از خودش خوشش میاد ولی بقیه ژسرها رو اصلا نمیبینه


موقع ناز کردن برای خودش یه مدلیه

ولی

برای بقیه پسرها نازهم نیست یه جور اعتماد به نفسه بی نیازی از توجه و نگاه کردن ژسرها به خودش یا برعکس نگاه کردن خودش به پسر ها چه برسه به چیز دیگه


وقتی برای خودش ناز میکنه عشوه ای و

گاهی اول گوشه چشمی بعد روشو میگردونه

و چی میگن ؟؟

تو رفتارش بادست پس میزنه با پا پیش میکشه

یه موقع میبینتش خودشو میزنه به اون راه اصلا انگار من تو رو نشناختم

عوضش یه موقع ژسره به خودش میاد میبینه داره نگاش میکنه

مثلا پسره خوش هیکله یه بار دختره زل زده بوده به سینه شو نگاه خاصی داشته بعد یهو چشاشو میاره بالا میبینه پسره فهمیده یهو انگار خجالت میکشه!!! اینجور موقع ها ژسره فکر بدی راجع به دختره نمیکنه یا فقط احساس خوبی بهش دست میده؟؟؟

کلی بگم هیچکس اصلا جلوی نظردختره نیست

نه جواب نگاه کسیو میده

نه جواب حرف

نه کسی جرات میکنه بهش پیشنهاد بده

بخاطر اینکه میدونه جوابش چیه و

خلاصه بگم برای اون دختر انگار همین یه پسر روی زمین هست که بازم با رفتارش فقط نشون میده که ازش خوشش میاد وگرنه پسره اصلا نمیتونه روش حساب کنه یا بگه این واقعا منو دوست داره!!!

این رفتار های دختره خوبه؟؟؟

یه پسر از اینکه میبینه این دختر اینجوری رفتار میکنه چه حسی داره؟؟؟چه فکری راجع بهش میکنه؟؟؟

دوست دارم تو که ژسری ببخشید پسری بگی!!

اینم بگم دختره هر جا که بگی یکی دوتا خاطر خواه داره وپسره کم کم داره میشناسشون

مثلا کلاس میره چند باری ازیک جا رد میشه یه پسری که دست بر قضا دوست خودپسره عاشق دختره میشه

توی کوچه شون یکی دیگه

البته تو فامیلو بقیه جاهام هستا ولی خوب اونارو که پسره خبر نداره!

کلا بلاس هر جا بره بله...

ولی کار خاصیم نمیکنه ها که بگی خودش از قصد اینکارا رو انجام میده

واقعا سنگینه و باشخصیت

و فقط موقع برخورد با عشقش دلبری میکنه

اونم نه در حدی فقط خودشو خوشگل میکنه و عشوه هاش هیچ کدوم به وضوح دیده نمیشن فقط جادو میکنن

و بقیه پسر هام بدون حتی گوشه چشمی از این همه تو کفشن!!!

دختره و پسره هم جفتشون خیلی جذابن و پسره هم در حد خودش خاطر خواه داره ولی دختره دیگه بی اندازه!!!

پسره(عشقش) خیلی کیف میکنه؟؟؟

بله خب این رفتارها یه نوع آمار دادنه. احساس پسره هم بعد از این چراغ سبز نشون دادن ها از طرف یه دختر خوشگل و مغرور اصلا قابل وصف نیست. مگر اینکه کلا دخترای زیادی بهش آمار بدن و این مسئله براش عادی شده باشه. ولی باز بستگی به این داره که چقدر این دختر مورد نظر خاص باشه

اگر پسره خجالتی نباشه باید اونم جواب این نخ دادن ها رو بده. اگر نده معلوم نیس دلیلش چیه. شاید نمیخواد به عشقش خیانت کنه. یا اینکه خجالتی هست. یا اینکه خوب آمار ندادی و هنوز مطمئن نیس منظور دختره چیه

ولی کلی بخوام بگم اینه که پسرا هیچ موقع سیر نمیشن و همیشه از اینکه یه دختری بهشون نظر داشته باشه کیف میکنن

سارا/۱۶/خمین سه‌شنبه 22 آذر 1390 ساعت 13:15

دختر بلا یار من مونس و غمخوار من...

میگم دختره بانمکه خوشگلم هست ولی پسره فقط خوشگله و یکمی از دختره خوشگل تر

بنظرت دختره سره یا پسره؟؟؟

با توجه به اینکه پسرای خوشگل نسبت به دخترای خوشگل تعدادشون کمتره، بنابراین پسره سرتره

رها ۲۹ تهران چهارشنبه 23 آذر 1390 ساعت 15:00

منصور جان من ازدواج کردم.
اون اوایل شوهرم خیلی دوسسم داشت حالا هم دوسسم داره اما یه جاهایی بهم ثابت شده که همیشه طرف مادرشو میگیره حتی به ناحق.
منصور به نظرت راهی داره که از این عادت دورش کنم؟

زیراب مادرشوهرتو بزن

اینجور مردا درست شدنی نیستن. مگر به مرور زمان اخلاق و رفتار و روحیاتشون دستخوش تغییر بشه.

باید همیشه طرف حق رو گرفت. غیر از این اگر باشه نشانه بی منطق بودن اون شخص هست


شما اگر میخوای طرحی در این زمینه پیاده کنی باید یه روش طولانی مدت انتخاب کنی. سعی کن بعضی مواقع که باهم گپ و گفتگو میکنید بهش بفهمونی که احساس نباید باعث بشه که منطق رو فراموش کنیم و چشممون رو به روی حقیقت ببندیم. باهم در این زمینه بحث و گفتگو کنید. مستقیم نگو که این بحث ها مربوط به همون اتفاقات بین تو و مادر شوهرتون هست. بزار اینم کم کم دوزاریش بیفته. شما اول روی همون مسئله کار کن و ذهنیتش رو در این زمینه به چالش بکش. توی نت سرچ کن و جملات فلسفی مرتبط با این موضوع رو پیدا کن براش اس ام اس بزن و کارایی از این قبیل.. بلکه در طولانی مدت بتونی ذهنیتش رو عوض کنی

سارا/۱۶/خمین چهارشنبه 23 آذر 1390 ساعت 19:39

خوب آمار دادن که

دختره جواب آمار های پسره رو داده

گفتم که یکسال پسره دختره رو میخواسته ولی این دختره ناز میکرده

وانمود میکرده از پسره بدش میاد

تا حدی که چند بار پسره از این کار ها خسته وناراحت شده و به دختره کم محلی کرده دیده فایده نداره دوباره خودش امده سراغ دختره


یعنی چی میتونه باشه؟؟؟

دلیل اینکه پسره مثل قبل نمیاد جلو


آخه قبلش اگه دختره یه نگاه بهش مینداخت سریع هول میزد هوا برش میداشت شماره آماده میکرد و قصد دوستی داشت ولی الآن اینجوری نیست ناز نازو شده بیجنبه!!!

اصلا نمیاد سر راه دختره که ببینش

با این کارش میخواد به دختره توهین کنه؟؟؟

دختر رو وقتی ببینه توجه میکنه ها ولی اگه دوماهم نبینش نمیاد سر راهش

البته گویا دوبار اومده سر راه دختره

یک بارش

غیر مستقیم بوده

یعنی اینکه فکر کرده دختره میره اون سمت ولی دختره به استثنای چند روز قبل از اونجا نرفته

پسره میخواسته زرنگ بازی در بیاره که من بخاطر تو نیومدم و اصلا از دور دیدتش محل نداده به دختره

خوب دختره هم مغرور

از لج پسره مخصوصا از اونجا نرفته!!

یک بارم اومده

دختره خودشو زده به اون راه که من مثلا تورو نشناختم آخه از اون ور خیابون بوده!!

حالا از اون موقع نه اتفاقی دیدتش نه اومده با ایم کارش میخواد چیو بفهمونه آخه؟؟؟

خب شاید غرورش اجازه نمیده که بیاد جلو و باز هم ضایع بشه

شاید هم دیگه یه جورایی بی میل شده و فقط واسه سرگرمی آمار میده و یکم دختره رو گیج کنه و تو دلش بهش بخنده

سارا/۱۶/خمین شنبه 26 آذر 1390 ساعت 17:45

منصور برای خودم چی؟؟؟اگه با یه پسر دوست شم میتونم عشقمو فراموش کنم؟؟؟چون عشقمو خیلی خیلی دوست دارم و کسی نتونسته تا حالا جاشو برا بگیره!!!اینی که خودمو سرگرم یه هدف کنم رو انجام دادم ولی نمیشه من تو هر کاری که باشم اول اونو مد نظرم دارم!!

عشق فعلیتو؟ یا قبلیتو؟

اگر این دوست جدید، بتونه خودشو تو دلت جا کنه جوری که بدجوری ذهن و فکرت مشغولش بشه ، آره میتونه باعث شه مسائل دیگه رو فراموش کنی

سارا/۱۶/خمین سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 17:41

قبلی!!

بی میل نشده هنوز عاشقه

بنده خدا یه جوری هول میشه که!!!ولی خوب از اون موقع که دختره محل میده خیلی ناز نازو شده!!!

خب دیگه لابد میخواد تلافی کنه

سارا/۱۶/خمین سه‌شنبه 29 آذر 1390 ساعت 21:20

دختره میگه حالا من چکار کنم؟؟؟

وقتی دیدش!!!!!!!!
ناز کنه یا ناز بکشه؟؟

اگر میخواد این داستان ادامه داشته باشه ، باز هم به ناز کردن ادامه بده. ولی به نظر من نه ناز کنه مثل قبل. نه ناز بکشه. بلکه اگه واقعا میخواد با پسره دوس شه ، درست حسابی آمار بده دیگه. اگه پسره خواست اقدام میکنه. نخواست هم دیگه پیگیرش نشو

سارا/۱۶/خمین پنج‌شنبه 1 دی 1390 ساعت 14:02

باشــــــــــــه مرسی

فرناز/16/خرم آباد پنج‌شنبه 29 دی 1390 ساعت 15:15

یه پسر از کجا میفهمه که یه دختر واقعا ازش خوشش میاد؟؟؟

از نگاه های دختر میشه فهمید. اگه دختری خیلی به یه پسر نگاه کنه و وقتی پسر دیدش، نگاهشو بدزده....

فرناز/16/خرم آباد دوشنبه 3 بهمن 1390 ساعت 18:14

فقط همین؟؟؟مستقیمش چی؟؟؟اینی که براش مهم نباشه پسر میفهمه یانه؟؟؟راستش من یکیو دوست دارم ولی اون فکر کنم به عشق من شک داره چون چند بار فقط جواب نگاهاشو دادم اونم نه متوالی یه سری وقت ها حالا کلا میخوام بدونم چکار کنم که بفهمه دوستش دارم!!

مستقیم بهش بگو

فرناز/16/خرم آباد دوشنبه 3 بهمن 1390 ساعت 18:40

راستی مگه پسرهام ناز دارن؟؟؟اگه نازشونو نکشی چی میشه؟؟؟تلافی برای چی؟؟؟این دختره یه کاری کرده بد نیست اگه حالا ناز اونو بکشه؟؟؟بذاره تلافی کنه؟؟؟(راجع به اینا که به سارا گفتی پسره دیگه چی میخواد؟؟؟

بله. پسرایی هم که خیلی کشته مرده داشتن باشن به خوبی میتونن ناز کنن برا همه دخترا

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 6 بهمن 1390 ساعت 10:07

سلام من با b.fاز طریق 1اشنا دوست شدم تازهگیا رفتم درس و حسابی دیدمش وقتی از دور اومد قیافشو دیدم همچین دست خودم نبود بغض کردم تنهام بودم 1افغانیه داشت رد میشد کم مونده بود برم اونو بغل کنم بزنم زیر گریه اصلا قیافه نبود که میمیرد به مامانش بره خوشگل شه اول رفتم توهم ولی بعد خودمو جمو جور کردم
وقتی اومدم خونه اس داد پشیمون نیستی گفتم از چی گفت از این که دوست پسرتم واسه 1سری چیزا دلم براش سوخت گفتم نه این حرفا چیه و ازین حرفا
حالا موندم چی کار کنم میخوام 1جوریم باشه که به غرورش صدمه نخوره
توروخدا منصور بگید چه بهونه ای جور کنم موندم چی کار کنم خیلی بد شرایطیه خواهش میکنم

خب چه اشکالی داره. رک و راست بگو نپسندیدمت. دوستی های تلفنی این مشکلات رو هم داره دیگه. مگه میشه ندیده قول دوستی داد. حالا شما اومدید همدیگه رو دیدید و نپسندیدی. همینو بهش بگو. بگو نپسندیدم

سهیلا/۱۵/اراک چهارشنبه 19 بهمن 1390 ساعت 15:50

نسترن/ 14 /تهران
سلام میدونم که واسم زوده اماچکارکنم عاشق شدم دیگه امیدوارم کمکم کنید مرسی راستش من توراه مدرسم یه پسره رومیبینم که خیلی پسره خوبیه اولش احساسی بهش نداشتم امابعدکه یه کم گذشت وازمدرسه تعطیل میشدیم چون شیفته مدرسمون یکی بودتوی راه دیدمش درست روبه روی من ودوستم بودیه نگاهی به من کردکه اصلانفهمیدم واسه چی این نگاهوکردیه لبخندم زدولی من سرموانداختم پایین اونم دیگه اونطوری منونگاه نکردتااینکه یه روزاحساس کردم مهرش به دلم نشسته ازاونروز چندبارنگاش کردم اونم منونگاه میکردنمیدونم چه حسی نسبت به من داره ولی من دیشب بخاطرش خیلی گریه کردم چون احساس میکنم دوسش دارم ونمیدونم چکارکنم چون تاحالاباهیچ پسری دوس نبودم چون اینوگناه میدونستم نمیتونم بااینم باشم این اولین پسریه که احساس میکنم دوسش دارم میشه بگیدچکارکنم مرسی
منصور:
والا ما هم توی دوران مدرسه راهنمایی وقتی تعطیل میشدیم و توی مسیر دخترای مدرسه ای رو میدیدیم از این نگاه ها میکردیم و حس عاشقی و این حرفا

ولی هیچ وقت اقدام نکردیم واسه دوستی

حالا شما ظاهرا میخوای اقدام کنی

ممکنه احساست بهت دروغ بگه. پس به حرف دلت گوش نده

سه ماه دیگه تحمل کن مدرسه تعطیل شه برای تابستون. بعد شاید عشق از سرت بپره

الان تصمیمت برای دوستی قطعی هست و میخوای راهنماییت کنیم که چجوری دوست شی؟ یا اینکه احتمال هم داره باهاش دوست نشی؟
-----------------------------
منصور خان اگه من بجای نسترن که دیگه نیومد و کامنت نذاشت جواب این سوالاتو بدم نظرت چیه؟؟
چجوری دوست شدن نه بلدم!!

احتمالم نه اگه دوست نداشته باشم باهاش دوست شم ولی خودشو دوست داشته باشم چکار کنم؟؟؟
من فکرم پیش ازدواج نباشه ها دوست داشته باشم مثلا یکی دوسال دیگه باهاش دوست شم باید چکار کنم؟؟
قبلا هم کامنت گذاشتم
بهم گفتی بیخیالش شو منم تقریبا بیخیالش شدم یعنی دیگه اونقدر بهش فکر نمیکنم هیچ کاری ام نجام ندادم براش و فکر کنم برای همین اونم ناامید شده!!
یکی دیگه هم ازم خوشش میومد من از همون اول از ترس اینکه ازش خوشم نیادگوله ش کردم !!البته اونم بچه س ۱۷ سالشه طفل!!!!!!!

توی سن و سال شما تقریبا میشه گفت مسائل دوستی همش با تصمیم های احساسی شکل میگیره. بنابراین تا وقتی نخواید منطق رو داخل تصمیماتتون بیارید هیچ کمکی نمیشه کرد

سحر/اصفهان/۲۱ پنج‌شنبه 27 بهمن 1390 ساعت 01:32

سلام منصووووووووووووووووووووووووووور جونم
عاچقتممممممممممممممممممممممممممم
الان حس میکنم در شرایط خوبی هستم و حسابی تونستم مخشو بزنم
خیلی بهم وابسته شده
چندبار میخاستم باهاش قهرکنم ولی گفت بدون من میمیره
فقط ی مشکل کوچولو دارم
اونم اینه که بعض وقتا به من میگه پول بده
مثلن 30 و 50 و اینا
داداشی واسم مهم نیست که بهش بدما ولی حس میکنم داره سواستفاده میکنه
بدم میاد از این رفتارش
بهش بگم ندارمم اخلاقش صد درجه عوض میشه باز بدم میاد
یادته گفتم واسش میمیرم
الان میگم واسش نمیمیرم
به حرفت گوش دادم که گفتی به کسی دل نبندید صددرصد

بهش پول نده. خب اخلاقش وقتی عوض میشه یعنی اینکه تورو واسه پول میخواد دیگه. تو راضی هستی یه همچین دوستی داشته باشی؟

عایشه 25 طینوج دوشنبه 21 فروردین 1391 ساعت 23:56

میو میو
سلام
من مشکلم اینه شوهرم رو خیلی دوست ندارم بیشتر چون خیلی بچه پررو بازی در میاره تا حدی هم اذیتم میکنه چیکار کنم درست بشه
به خاطر اینکه مامی بابی ناراحت نشند طلاق نگرفتم تا حالا
میگن بساز و تحمل کنم
ضمنا خودم از همه نظر سرم بهش

هم ولایتی ما هستی که

اگه درست شد که شد. اگه نشد ازش طلاق بگیر خودتو راحت کن. بحث یه عمر زندگیه بابا

parisa پنج‌شنبه 24 فروردین 1391 ساعت 08:47

سلام من با b.fاز طریق 1اشنا دوست شدم تازهگیا رفتم درس و حسابی دیدمش وقتی از دور اومد قیافشو دیدم همچین دست خودم نبود بغض کردم تنهام بودم 1افغانیه داشت رد میشد کم مونده بود برم اونو بغل کنم بزنم زیر گریه اصلا قیافه نبود که میمیرد به مامانش بره خوشگل شه اول رفتم توهم ولی بعد خودمو جمو جور کردم
وقتی اومدم خونه اس داد پشیمون نیستی گفتم از چی گفت از این که دوست پسرتم واسه 1سری چیزا دلم براش سوخت گفتم نه این حرفا چیه و ازین حرفا
حالا موندم چی کار کنم میخوام 1جوریم باشه که به غرورش صدمه نخوره
توروخدا منصور بگید چه بهونه ای جور کنم موندم چی کار کنم خیلی بد شرایطیه خواهش میکنم




وای منصور باهاش موندم میدونی با من چی کار کرد؟


عوضی 1دفه جنش گرفت به من گفت میخوام به1جی اف خوب فکر کنم نه تو منم گفتم برو پیدا کن ببینم کی باهات رفیق میشه چیتوز امریکایی خاک تو سر

ای کاش همون موقع باهاش کات میکردم الان اینطوری خورد نشم بمیرم که دلم سوخت اینقدر گریه کردم

چیتوز امریکایی خاک تو سر

parisa یکشنبه 27 فروردین 1391 ساعت 14:46

از کل حرفم فقط چیتوز امریکایی خاک تو سرشو دیدی؟ :d


من 1کامنت دیگه داشتم کو؟ توروخدا یعنی باید دوباره بنویسم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

والا نمیدونم. من هرچی بوده جواب دادم درج کردم

parisa دوشنبه 28 فروردین 1391 ساعت 20:08

خلاصه میگم 1 پسر هست 18-19 سالشه میگه دوسم داره میشناسمش پسر بدی نیست گفت میخوام با خانوادت بحرفم گفتم خب بگو فکر نمیکردم بگه ولی به مامانم گفت مامانمم گفت برات زوده سربازیتو برو بیا اگه بازم دختر منو دوست داشتی اون موقع یه فکری میکنیم

من قبلا ج اس هاشو نمیدادم گفته بودم بچه ای خودمم همین طور الان مامانم گفت ج نده منم گفتم حوصلم سر میره میخوام ج بدم مامانمم گفت پس اگه بابات فهمیدبه من ربطی نداره منم مامانم نمیدونه ولی دارم ج میدم

کار درستیه؟؟؟؟

اخه نمیدونی چه قدر ذوق میکنه خوشحال میشه بهش ج اس میدم میگه برای من همینم کافیه چیکار کنم ؟؟؟گناه داره اخه
منصور میدونم خیلی پیش پا افتادست ولی میشه لطف کنی کمکم کنی اخه از مامانم زیاد رومنمیشه راهنمایی بخوام وگر نه مامانم خودش همرو مشاوره میکنه خیلیم اخلاق لارژی داره کلی بگم مشاوره فامیله

منم میدونم کارم درست نیست ولی اخه حوصلم سر میره منم خیر سرم توی سن خاصم دیگه ولی دلم میخواد با یکی باشم که حد اقل سنش یکم ازم بیشتر باشه بیشتر بهم بخوریم

چه قدر حر ف زدم ببخشید اخه دلم خیلی از خیلی ها و خیلی چیزا گرفته دیگه دارم دیوونه میشم

مرسی منصوری مهربونم

بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووسسسسسسسسسسسسسسس

قبلا جواب این کامنت رو دادم. انتهای این صفحه

http://mansourghiyamat.blogsky.com/Comments.bs?PostID=82&page=8

فرمیسک30ترش پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1391 ساعت 11:23

مرد آمد و دردی به دل عالم شد /از روز ازل قسمت زنها غم شد
در دفتر خاطرات حوا خواندم /جانم به لبم رسید تا آدم شد
پیشاپیش روز زن را به همه زجر کشان عالم هستی که جان و
روح خود رابرای تعلیم موجودات ناشناخته ای به نام مرد نثار میکنند
تبریک میگویم

من/20/اصفهان جمعه 5 خرداد 1391 ساعت 00:32

سلام منصور.
من تقریبا تمام کامنتای قبلی رو خوندم اما جوابمو پیدا نکردم.
ممنون میشم اگه جوابمو بدی.
یه دختر از کجا میتونه غیر مستقیم حس یه پسرو نسبت به خودش بفهمه؟

خب اول باید ببینیم رابطه اون دختر و پسر چجوریه؟ یعنی چه مدت همو میبینن؟ کجا میبینن؟ رابطشون در چه حده

من/20/اصفهان جمعه 5 خرداد 1391 ساعت 22:50

سلام دوباره.
پسره تو یه کافی شاپ کار میکنه که من تقریبا یکساله بهفته ای یه بار میرم اونجا. من یه جوریم که همه بهم میگن خیلی مغروری و خلاصه کمتر کسی جرات میده به خودش بیاد جلو. اما از نظر ظاهری فک کنم خیلی خوب باشم.
اونم بدک نیس. اما همه پسندم نیس. یعنی بنظر همه دوستام خیلی بیخوده.
مغرور هس اما نه در حد من.
تا حالا اصن کاری نکرده که بگم بین من با بقیه مشتریاش تفاوتی قائل میشه. اما نمیدونم چرا ازش خوشم اومده.
از نظر موقعیت اجتماعی اصن بهم نمیخوریم.
میدونی؟ حماقته ولی میخوام باهاش دوست بشم. فقط دوست نه برای ازدواج.
حالا میشه بگی بهم چه جوری بفهمم اون چه حسی داره؟

خب پس معلومه تا الان که هیچ نظری روی تو نداشته و مثه بقیه مشتری ها بودی براش. اما اگر تو قصد کردی باهاش دوس بشی و میخوای بدونی چه حسی نسبت بهت داره اول باید خودت رو متفاوت با بقیه مشتری ها بکنی در نگاه اون

خب اگر قرار نیس مستقیم ازش بپرسی حست نسبت به من چیه پس این کار یه روز دو روز نیس. باید یه مدتی وقت بزاری. سعی کن هر هفته که میری اونجا یه جوری سر حرفو باز کنی باهاش. وقتی اون میاد سر میز یا تو میری پیشش تا سفارش بدی یه تیکه ای یه مطلب خنده داری عنوان کنی یه حالتی باشه که تا حدی صمیمیت ایجاد بشه. از اینجا به بعد اون تفاوت ایجاد میشه. از هفته های بعدش ببین در برخوردها و نگاه هاش نسبت به تو تفاوتی ایجاد میشه یا نه باز مثه قبل جز سلام و علیک ، بقیه کاراش عادی هست

من/20/اصفهان سه‌شنبه 9 خرداد 1391 ساعت 17:01

منصور جون ممنون که هنوزم واسه اینجا وقت میذاری.
بعدم ممنون که جوابمو دادی.
سعی میکنم همینکارو بکنم.

نازنین/19/کرمانشاه پنج‌شنبه 18 خرداد 1391 ساعت 17:48

سلام من یه کمک میخوام19سالمه با2نفردوست بودم اماچون ازم رابطه نامشروع خواستن باهاشون بهم زدم هرچی نگاه اطرافم میکنم(مثلارابطه دوستام)همه پسرهااینجورین ولی من دوست ندارم این رابطه روباکسی جزهمسرم داشته باشم ولی تنهای بهم فشارآورده دنبال1پسره بامعرفت وباحیاکه برای زندگی همدیگروبخوایم میگردم اگه کسی اینجوری هست شمارهشو میزنی؟ممنون میشم

مینا ۲۲ دوشنبه 22 خرداد 1391 ساعت 12:15

جمع کن بابا اخه مگه تو روانشناسی که به سوالای اینا جواب میدی
اینا خیلی خلن تو بیکاری

اولین کامنت رو بخون توضیح دادم. ضمنا خل خودتی

تینا 24 قم سه‌شنبه 30 خرداد 1391 ساعت 16:27

سلام منصور عزیز خوب هستین؟
داستان عشق منو هرکی گوش کنه یا خندش میگیره یا توش میمونه.
ما 7 سال باهم بودیم درسته 3 بار فقط همو دیدیم ولی همو دوست داشتیم تو تهرون تنها زندگی میکردکارمند بود مادرش شهرستان بود با برادرش...رابطمون خیلی صمیمی و عاشقونه بود قصدش ازدواج بود اصرار میکرد بیاد ولی من شرایطشو نداشتم میگفت بذار مامانم با مامانت حرف بزنن حتی به همه فامیلش گفته بود منو داره یبارم مامانش یواشکی دور از چشم خودش زنگ زد منم تا فهمیدم مامانشه پیچوندمش چون میدونستم که چی میخواست بگه منم که فعلا شرایط نداشتم.......... خلاصه میگفت من براش بهترینم. خیلیدوسم داشت کلی هدیه برام میخرید وقت میذاشت از تهرون میومد قم منو ببینه خلاصه که با همه سازم رقصید ولی چون از هم دور بودیم 1 یا 2 بار شیطونیاشو فهمیدمو لو رفت میگفت بخدا رابطه اونجوری که فکر میکنه نیست فقط اس میداده احساسی توش نبوده یبار بخشیدمش ولی بار دوم نتونستم.کلی اصرارو التماس که ببخشمش ولی من داغ بودم و فقط جداییو میخواستم 4 ماه طول کشید تا التماساش تموم شدو بیخیالم شد..من بهش فکر نمیکردم.با خوودم میگفتم یکی بیاد تو زندگیم درست میشه اما دیدم هیچ کس نمیتونه جاشو بگیره یواش یواش خاطره ها اومدن سراغم...بهش اس دادم که خیلی راحت یکی جامو گرفت نمیبخشمت دیدارمون به روز حساب..خیلی خونسرد ج داد البته تعجب کرده بود که اس دادم .گفت هیچ کس قرار نیست جاتو بگیره من هنوز همه هدیه هارو که پس دادی دست نخورده گذاشتم تا یروزی بهت بدم بعد از چند ماه دوباره اس دادم که بخشیدمت نمیتونم بدون تو زندگی کنم اونم گفت ((کاش زودتر بخشیده بودیم کاش کاش کاش.واقعا حیف شد..دارم اذیت میشم چکار کنم وقتی با یکی دیگه دوستم هر کاری میکنم ازش جدا شم نمیذاره میگه دوستت دارم الان نمیتونم برگردم دیر یا زود جدا میشم برمیگردم پیشت امیدوارم باشی)) ازاونشب دیگه ج اسو زنگمو نداد.
خیلی سختمه خیلی عذاب میکشم وقتی یاد روزایی که باهم خوب بودیم میفتم بغضم میگیره دلم میخواد داد بزنم دلم میخواست ج میداد میگفت برگشتم... نمیدونم این دختره آویزون کیه که وقتی اون دوسش نداره بازم ول کن نیست...اومدیو تا 10 سال دیگه ولش نکرد دخترای الانم که آویزون شدن همش دنبال پسران....فقط تنها چیزی که امیدوارم میکنه اینه که ما یه وبلاگ به اسم جفتمون ساخته بودیم که شعر مینوشتیم توش واسه هم..چند روزی بود میدیدم یه دختر نظر میذاره قربون صدقش میره..فکر کنم همینه..بع از اس ام س های من و آخرین حرفی که بهم زد گفت جدا میشم برمیگردم.. نظرات دختره فرق کرده نا امید کننده حرف میزنه دیگه خبری از نظرای سرخوشو قربون صدقه نیست ...بهش گفته بودم که به دختره بگه نامزد داره بلکه رفت میگفت نمیشه خیلی وقته دارم با کم محلی سعی میکنم ازش جدا شم.معلوم نیست تا چه حد دختررو وابسته کرده که حالا عذاب وجدان نمیذاره براحتی بذارتش کنار..میگه دوسش ندارم فقط باش دوستم ولی نمیدونم چقد طول میکشه فقط میدونم ازش جدا میشم...
منصور جان نظرت چیه من دارم دیوونه میشم...توروخدا یکی منو امیدوار کنه!!!!

این پسر رو برای ازدواج میخوای یا برای دوستی؟

من:17:کرج پنج‌شنبه 14 دی 1391 ساعت 10:37

سلام""منصور خوان.بگو چیکار کنم چه خاکی به سرم بریزم.دختره عاشقمه اما یکی این وست داره تهدیدش میکنه نمیزاره باهم باشیم مطمعا 100%هستم که عاشقمه اما اون یارو نمیزاره یارورم میشناسم چیکار کنم این مزاحم از رابطمون پاک شه.هر کاری لازم باشه میکنم که این یارو پاک شه. راستی این دختره یه عادت داره به همه چپچپنگنه میکنه همه فکر میکنن که داره امار میده اما خودشم میگه این امار دهی نیست عادتمه.خلاصهالان 2هفتس به خاطر این یارو ندیدمش چیکار کنم این یارو بره کنار.

من:17:کرج پنج‌شنبه 14 دی 1391 ساعت 10:42

سلام:منصور خوان.خلاصه بگم دختره عاشقمه یکی تهدیدش میکنه نمیزاره بیامدسمتم یارورممیشناسم دختره هم واقعا عاشقمه چیکار کنم که این یارو بره کنار .

فکر نمیکنم جواب سوالت ربطی به موضوع صفحه داشته باشه لابد میخوای راه حل بدم چجوری سر یارو رو زیر آب کنی؟

مریم ۱۵. پنج‌شنبه 12 بهمن 1391 ساعت 22:23

سلام.تو رو خدا کمکم کنید.من ژسر دوست صمیمی مامانمو می خوام.خیلی دوسش دارم.بهش اس ام اس دادم اما معرفی نکردم.بعد از کلی اصرار از اونُ بهش گفتم کی هستم. اونم بهم گفت من نمی خوام ناراحتت کنم اما مریم آینده ی تو از من بهتره و من خیلی بد هستم اگه بدونی ازم متنفر می شی و من لیاقتتو ندارم.آخرشم بهم گفت من دوستت دارم ولی به عنوان یه آشنا.اما در رفتاراش نشون می ده عشق داره نسبت بهم.طوری که امانش یه بوهایی برده.توروخدااااااااااا کمکم کنید.من خیلی دوستش دارم خیلییییییییییییییییییی.

عشق و عاشقی برای سن شما زوده. اگر وارد این دوستی ها بشی احتمال خیلی زیاد آخرش شکست عشقی میخوری

اون پسره چن سالشه؟

حمید22مشهد جمعه 27 بهمن 1391 ساعت 16:49

منصور سلام
تو به من بگو من چه کارکنم
4سالی میشه از یککی خوشم میاد ولی محلم نمیده
5 یا4سال ازخودم ککوچیکتره
دنبالش راه میوفتادم لبخند میزدم بهش هزاربارشماره دادم هرکاری بگی کردم
دوتا دخترم عاشقم شدن من محل ندادم به خاطراون حالا اون منو نمیخواد
لج کردم باخودم دارم می میرم هرکاری می کنم نمیشه ازفکرش بیام بیرون میگم چرامنو نمیخوای هیچی نمیگه فقط یه بار گفت تو خیلی زید داری گفتم خوب هرپسری واسه خودش زید داره جواب نداد چندبارم واسطه فرستادم ضای شدم گفتم میخام نشون خانوادم بدمت بازگفت نه دیگه الان یکی دوماهه ازفکرش بیرونم
یه راهی به من بگو چون دوباره میخام برم سراغش

خب خیلی ساده اس. برو بهش بگو غلط کردم گفتم زید داشتن عادیه و همه دارن. بگو من دیگه توبه کردم و با هیچکسی نیستم. میتونم همه جوره اینو بهت ثابت کنم. فقط هم به خاطر اینکه بتونم با تو باشم

حمید22مشهد پنج‌شنبه 3 اسفند 1391 ساعت 01:29

سلام منصور رفتم گفتم شمارمو عوض کردم تموم
گفت به من چه؟؟؟
فرصتم خاستم گفت نمیشــــــــــــــــــــــــــــــــه
چی کارکنم هرکار می کنم ازفکرش نمیام بیرون اون قبلیام از دست دادم چون خودم خاستم و ازشون خوشم نمیومد حالا این منو ادم حساب نمی کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خب دیگه مقصر خودتی. شاید داره تلافی میکنه. باید ببینی واقعا میخوادت و الان داره یکم اذیتت میکنه، پس پیگیرش بشی. ولی اگر حس میکنی دیگه واقعا دلشو زدی و نمیخوادت بی خیالش شو

مریم 21 تهران پنج‌شنبه 3 اسفند 1391 ساعت 09:24

سلام این ماجرا به یه ماه پیش برمیگرده... من دختر دانشجوی ترم 6 ام. چند روز پیش پسری تو دانشگاه جلو اومد و به من گفت احساس میکنم دختر مهربون و پاک و خوبی هستی(در ضمن من چادری ام و کمی هم خوش تیپ) کلی از خودش گفت که دانشجوی ارشده و مقاله هاشو نشونم داد حتی من دیدم استادشون که از کنارش رد شد خیلی تحویلش گرفت. فهمیدم از این بچه درسخوناست.ازم شماره خواست تا بیشتر با هم آشنا بشیم. منم بهش گفتم تا حالا به هیچ پسری شماره ندادم(خوب تا حدودی و نه خیلی مذهبی هستم و دوست ندارم با پسری دوست باشم) اما اون گفت واسه آشنایی وبالاخره منم دادم چون احساس کردم پسر بدی نیست.اون میگفت خیلی به دلم نشستی و حتی همون روز اول بهم گفت میخوام دستای نازتو بگیرم تا این احساس بینمون شکل بگیره ولی من قبول نکردم و گفتم منم یه سری چیزا(عقایدم) واسم مهمه. اون همش ازم تعریف میکرد و مدام میگفت تو خیلی دختر خوش قیافه و با نمک و مهربون و باکلاسی هستی و تو اس ام اس هاش به من میگفت عشقم عزیزم عروسک ناز بامزه من... منم دیدم رابطه خیلی داره احساسی میشه گفتم خوب قضیه رو به مادرت بگو اما گفت اگه الان بگم مادرم شاید قبول نکنه و خودش به من گفته یه مدتی با کسی که واقعا دوستش داری دوست باش تا با اخلاق هم اشنا بشین بعد بیا به من بگو (از اینجا فهمیدم شاید خانوادش خیلی open اند و مذهبی نیستن)...ولی من بهش گفتم من اهل دوستی نیستم و خیلی زود وارد احساسات شدی. اون خیلی دوسم داشت و میگفت تدریس خصوصی زبان خونه دخترا هم میره که به زور میخوان شماره بدن بهش ولی این محلشون نمیذاره و...(البته اونم خوش قیافه اس و وضعش خوبه اما یه نه بهتر ازمن) و میگفت فقط منو میخواد. ازم میخواست شبها تلفنی با هم صحبت کنیم ولی من نمیتونستم. ناسلامتی دختر تقریبا مذهبی هستم و مثلا اگه مامانم میومد پشت در اتاقم میگفتم دارم با bf ام حرف میزنم مامان؟؟؟... ازش پرسیدم هدفت چیه اومدی سراغم گفت آشنایی دوستی ازدواج. ولی منو دوست دختر خودش میدونست انگار بهم گفت خیلی بی احساسی ولی واقعا این طور نبودم خیلی دوسش داشتم اما اون نخواست رابطمون از راه درست شکل بگیره و میگفت زمان همه چیزو حل میکنه و یه مدتی که گذشت خانواده ها رو هم مطلع میکنیم. اما من ترسیدم بهش وابسته بشم و اگه بعدا از لحاظ خانوادگی مناسب هم نباشیم اونوقت من ضربه روحی میخورم.اون این رفتار منو دلیل بر سردی و بی احساسی من گرفت و گفت ادم دمدمی هستم چون تو خونه نمیتونستم باهاش صحبت کنم و گفت خیلی دوستت دارم و واسم مهمی ولی چند روزه بی منطق شدی .اخرین بار بهش گفتم شماره منو از تو گوشیت پاک کن و دیگه نه به من اس ام اس میدی نه زنگ میزنی چون اگه واقعا دوسم داشتی از همون اول برای آشنایی با خانواده ها اقدام میکردی. و گفتم دیگه هیچ علاقه ای بهت ندارم و... الان حدود 5 روزه که خبری ازش نیست. خیلی دوسش داشتم ولی نه به عنوان دوست پسر (بلکه به عنوان تنها کسی که میخوام همیشه باهاش بمونم و..)چون میدونستم این دوستیا عاقبت خوبی نداره .خودش که میگفت اگه دنبال خوش گذرونی بودم دنبال یه دختر... میرفتم ولی میخوام با تو بمونم. اما من نمیتونستم درست بودن حرفشو باور کنم.وقتی هم دلیل اینکه میخواست از همون روز اول دستامو بگیره ازش پرسیدم گفت وقتی یکی رو خیلی دوست داشته باشی و عاشقش باشی حتی بدون اینکه دست خودت باشه میپری بغل طرفت و بوسش میکنی. خیلی راحت با من حرف میزد میبینی نمیدونم چرا؟.. خلاصه الان از طرفی احساس میکنم شاید اون واقعا مال من باشه و من رنجوندمش و از طرف دیگه میگم من که موقعیت بدی ندارم هم قیافه با نمکی دارم هم وضع مالیم تقریبا خوبه هم دختر چادری و خوبی هستم و شاید بهتر از اون برام پیدا بشه... الان نمیدونم چی کار کنم اون خیلی علاقه نشون میداد ولی من همچنان سرد برخورد میکردم و رنجوندمش. هر روز به یادشم و نمیتونم فراموشش کنم حتی بعضی اوقات میخوام زنگ بزنم از دلش در بیارم...میدونی شاید اون واقعا منو میخواست و دوسم داشت ولی الان واقعا نمیفهمم که هدفش ازدواج بود یا دوستی و...(اینم بگم که زیاد با رفتار پسرا اشنا نیستم) خلاصه کاملا گیج شدم. میتونین راهنماییم کنین!... ببخشید انقدر حرفیدم. مرسی...

عب نداره. عوضش من کاملا با رفتار پسرا آشنا هستم و بهت میگم قضیه چی بوده. با توجه به جزئیات ماجرا که تعریف کردی باید بگم بهترین کار رو انجام دادی

اگر واقعا اصرار داری که به عقایدت پایبند باشی. اگر اصرار داری که پسری که باهاش دوس میشی حتما باهات ازدواج هم بکنه. باید بگم خیلی بعید میدونم ارتباط با این پسر هردوتا اعتقادتو بر باد میداد

پسرا خیلی چرب زبونی میکنن برای به دست آوردن یه دختر. این اصلی ترین روش برای اصطلاحا مخ زنی یه دختره.

پسری که یه دختر رو واقعا دوست داشته باشه و برای ازدواج بخواد باید به عقاید اون دختر هم احترام بزاره. نه اینکه همون اول کار بگه دستتو بده تا این حس بینمون منتقل بشه. بعدم که بخواد دوستی پنهانی داشته باشه. به درخواست های دختر هم بی توجه باشه

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد