محل گفتگو و نظردهی بازدیدکنندگان وبلاگ قیامت

کامنت ها هر ۲۴ ساعت یکبار درج میشن + اینجا سایت دوستیابی نیست + گذاشتن آی دی، آدرس وبلاگ، شماره تلفن ممنوعه

محل گفتگو و نظردهی بازدیدکنندگان وبلاگ قیامت

کامنت ها هر ۲۴ ساعت یکبار درج میشن + اینجا سایت دوستیابی نیست + گذاشتن آی دی، آدرس وبلاگ، شماره تلفن ممنوعه

مسائل و مشکلات دوستی های عاشقانه خودتون رو اینجا مطرح کنید

سلام 

 

دوستان حتما میدونید که جوانان و نوجوانان کشورمون با توجه به محدودیت هایی که در ارتباط هاشون با جنس مخالف باهاش مواجه هستن نمیتونن در مورد این مسائل با نزدیکانشون درد و دل کنن یا ازشون راهنمایی و مشاوره بگیرن! 

  

دوستانی که سوال و مشاوره و راهنمایی در این زمینه دارن بیان اینجا مطرح کنن و من و بقیه دوستان تا اونجا که بتونیم سعی میکنیم راهنمایی های صحیح رو بکنیم تا اگه مشکلی هست ایشالا زود رفع بشه! 

 

 

شاید دقیقا همین مشکل شما رو یکی از دوستانمون قبلا باهاش مواجه بوده و الان خیلی میتونه کمک و راهنماییتون کنه!

نظرات 326 + ارسال نظر
دلشکسته/22/زنجان سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 15:14

سلام وقتی داشتم تو گوگل سرچ می کردم به چشم خورد که نوشته مهدی نامزد کرده و تهران نیست و این حرفا ..................
یاد دوست پسرم افتادم که با نامردی کامل منو ول کرد.........
آخه مهدی منم زنجان بود و دختره تو تهران............
لعنت به این زندگی................

نسترن/ 14 /تهران دوشنبه 16 اسفند 1389 ساعت 10:17

سلام میدونم که واسم زوده اماچکارکنم عاشق شدم دیگه امیدوارم کمکم کنید مرسی راستش من توراه مدرسم یه پسره رومیبینم که خیلی پسره خوبیه اولش احساسی بهش نداشتم امابعدکه یه کم گذشت وازمدرسه تعطیل میشدیم چون شیفته مدرسمون یکی بودتوی راه دیدمش درست روبه روی من ودوستم بودیه نگاهی به من کردکه اصلانفهمیدم واسه چی این نگاهوکردیه لبخندم زدولی من سرموانداختم پایین اونم دیگه اونطوری منونگاه نکردتااینکه یه روزاحساس کردم مهرش به دلم نشسته ازاونروز چندبارنگاش کردم اونم منونگاه میکردنمیدونم چه حسی نسبت به من داره ولی من دیشب بخاطرش خیلی گریه کردم چون احساس میکنم دوسش دارم ونمیدونم چکارکنم چون تاحالاباهیچ پسری دوس نبودم چون اینوگناه میدونستم نمیتونم بااینم باشم این اولین پسریه که احساس میکنم دوسش دارم میشه بگیدچکارکنم مرسی

والا ما هم توی دوران مدرسه راهنمایی وقتی تعطیل میشدیم و توی مسیر دخترای مدرسه ای رو میدیدیم از این نگاه ها میکردیم و حس عاشقی و این حرفا

ولی هیچ وقت اقدام نکردیم واسه دوستی

حالا شما ظاهرا میخوای اقدام کنی

ممکنه احساست بهت دروغ بگه. پس به حرف دلت گوش نده

سه ماه دیگه تحمل کن مدرسه تعطیل شه برای تابستون. بعد شاید عشق از سرت بپره

الان تصمیمت برای دوستی قطعی هست و میخوای راهنماییت کنیم که چجوری دوست شی؟ یا اینکه احتمال هم داره باهاش دوست نشی؟

اوج-۲۱-گلستان دوشنبه 12 اردیبهشت 1390 ساعت 13:43

نوشته ی من کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چی شده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

توی صفحه شماره 2 گذاشتید. تا امشب جواب میدم و همونجا درج میکنم

مریم-19ساله-اصفهان پنج‌شنبه 15 اردیبهشت 1390 ساعت 11:02

سلام.من حدود2ساله که با یه پسر تلفنی صحبت میکنم البته نمیدونم چجوری شماره منوگیر اورده اوایل اصلا بهش راه نمیدادم ولی اون6ماه مدام بم زنگ میزد اس مسی ازم میخواست باهاش حرف بزنم ولی من اصلااهل اینکارا نیستم تاحالاباهیچ پسری دوست نبودم گفتم خسته میشه ول میکنه اما ول کن نبودبالاخره گفتم شاید کنجکاویشه 1بار حرف بزنم بیخیال میشه امابازم بااینکه ازش خواستم ول کن نبودتواین مدت هروقت میخواست شوخی سکسی بکنه نمیذاشتم اونم چون میدونه ناراحت میشم اصلاازاین حرفا نمیزنه همیشه میکه صدام بش ارامش میده -اخه همه میگن صدام خیلی دلنشینه-میخوادمنوببینه براازدواج چون بنظرش دخترپاکیم البته اون بادخترای دیگه هم دوست میشه وراجبشون بام حرف میزنه اماهمیشه میگه توباهمه اونافرق داری خیلی مشتاق بیاداینجاومنوببینه امامنمیگم هنوززوده به نظرتون چقدرتوحرفاش صداقت هست؟چندبارباهم قهرکردیم یعنی من قهرکردم ولی اون نهایت بعد2هفته دوباره زنگ میزد یا اس میفرستادوراضیم میکردنگاه اون به دختراخیلی سکسیه همینه که منوترسونده شمابگین چیکارکنم؟رابطموکلاباهاش قطع کنم؟

چند سالشه؟

الان پسر 30 ساله هم حرف از ازدواج میزنه نمیشه رو حرفش حساب کرد چه برسه پسرای جوونتر

دوست عزیز از این موارد زیاده. اینایی که تعریف کردی اقتضای سن هست. ما هم داشتیم و دیدیم و گذروندیم. شما زیاد رو حرفش حساب نکن. اگر خیلی درگیرش نشدی و وابسته و عاشق نشدی زودتر این رابطه رو تموم کن. چون بعدن جدایی خیلی سخت میشه

اگر خواستی رابطه رو تموم کنی یهویی تموم نکن که هم خودت اذیت میشی هم اون. کم کم تماسا و اس ام اس ها رو کم کنید. کمتر بهش جواب بده. با تاخیر بیشتر جواب بده تا به تدریج این رابطه تموم شه

حمیدرضا/۲۲/تهران یکشنبه 18 اردیبهشت 1390 ساعت 23:51

عشق و عاشقی دخترا دروغه.الان که دارم این پیامو مینویسم نامزدم داره با فکر خواستگار جدیدش حال میکنه.انقدر منو دوست داشت که دخترای دیگه بهش میگفتن تو خیلی پایبندی به عشقت.ولی تا واسش خواستگار اومد به روی من اورد که من کار ندارم(اخه من دانشجوی ترم اخرم)ولی وضعیت مالیم بد نیست خودشم میدونست.خواستم بگم پسرای خوب دخترا فقط شوهر میخوان حالا هرکی که باشه وشما هم ذرهای براشون مهم نیستید.پس عین خودشون باشد.

مرضیه.۲۲.اهواز چهارشنبه 8 تیر 1390 ساعت 19:15

سلام.چهارسال باهاش بودم خیلی دوسش دارم .بارسال ۷تیرازهم جداشدیم.بعداز۹ماه برگشتیم والان باز۷ تیرشدودقیقا همون ساعت باز همه چی خراب شد.دارم میمیررررررررررررررررررررم .توروخدا راهنماییم کنید خونواده ها مخالمن با ازدواجمون

چن سالشه؟

negar چهارشنبه 15 تیر 1390 ساعت 00:00

salam man negar hastam 25 salame ye kahhar daram ke baham kheyli khobim va hamishe poshte ham boidm... man ba yeki dost bodam baraye ezdevaj pesare kheyli khobi bod vali akhlaghamon beham nemikhord kheyli shakak bod kheyli gir midad hamash fekr mikard mano az dast mide va enghadr ke behem gir midad majbor mishodam kheyli jaha chon midonestam nemizare beram behesh dorogh begam bad mifahmid bishtar gir midad... man adame doroghgoyi nistam vali majbor be 2rogh mishodam begzarim khaharam midid har rozam davast har rozam geryast gift bayad bahash beham bezani in ke nashod zendegi bahash beham bezan manam bahash beham zadam ba inke kheyli dosesh dashtam.... bad on divone shode bod omad ba babam harf zad ba mamanam eltemas ke man akhlaghamo avaz mikonam man avaz misham felan besan... khanevadam ghabol nakardan chon har roz gerye mano khone mididan...
alan ke azash joda shodam aramesh daram ba yeki ashna shodam kheyli pesare fahmideyiye akhlaghesh khobe vali mogheyiate ezdevaj nadare va manam hosele dosti nadaram behem mige baram sabr kon vali man hamash be fekre eshghe avalamam hamash migam age ye forsate dige behesh midadam yani avaz misho? nemidonam harshab daram fekr mikonam lotfan komakam konin...

سلام. لطفا فارسی تایپ کنید

نه من بعید میدونم دوست اولت اخلاقش عوض میشد. آدم شکاک معمولا همیشه شکاک هست. پس از این بابت که از هم جدا شدید نمیخواد افسوس بخوری

اراس 21کرج چهارشنبه 22 تیر 1390 ساعت 18:45

خداییش میگم اینقدرجواب میدی خودت سوال تاحالابرات پیش نیومده؟

منو باید توی سن 20-24 سالگی یکی بود راهنمایی میکرد که کسی این کارو نکرد! الان دیگه خودم تجربه کسب کردم و خیلی چیزا رو میدونم. ولی باز هم همچنان هرروز یه چیز جدید یاد میگیرم

حسین.17.همدان جمعه 7 مرداد 1390 ساعت 03:22

سلام خدمت داش منصورخودم.من ازهمدون مزاحمت میشم.یه مشکلی داشتم که حل کردنش برام خیییلی سخته.7سال پیش یه خواهروبرادی همسایه ماشدن خانواده خوبیین ومن بابرادرش مثه2تاداداشیم.من ازموقعی که برای اولین باردیدمش آتشی دردلم زبانه کشید که شعله اش تاالان کم نشده هیچی تمام وجودمو گرفته.یه احساسی ته دلم میگه اونم همینطوریه.چون هروقت میبینمش حواسش به منه وحتی سراین موضوع هم یه بارخورد زمین.ولی نمیدونم چه جوری برم جلو آخه بابرادرش خیلی خوبم ولی برادره یه اخلاق عجیبی داره باکسایی میگرده که بهش نمیان.خود دختره هم خاطر خواه زیادداره ولی به کسی پانمیده شاید باورتون نشه ولی خودم هم به خاطرش تاحالا4باردرگیرشدم که تواین اوضاع دودست ودماغم شکست(نامردا6نفری باچوب ریخن سرم) بعد ازدوست دختررفیقم شنیدم که اون شب داشته تاصبح گریه میکرده.ولی بازازداداشش میترسم.اینایه قومی تو همدان که میگن یه جهانی ازایران میترسن یه ایرانی ازهمدان یه همدای هم ازدره میترسن راست هم میگه واسه همینه میترسم برم جلو اگه شماداش گلم راهنماییم کنی چی کارکنم ممنونت میشم

سلام

منظورت از جلو رفتن چیه؟ جلو بری که چیکار کنی؟ خواستگاری کنی؟

مهسا ۲۴ ساله اصفهان سه‌شنبه 18 مرداد 1390 ساعت 11:41

سلام
لطفاْ بهم کنید.من با پسری ۶ ماه دوست شدم.من خونه مجردی دارم هیچ وقت حاضر نبودم که اون بیات پیشم.چندبار جاهای مختل خلوت کردیم اما اون فقط منو می بوسید.به زور باش دوست شدم یعنی خیلی مخ زنی کرد. واسه دست گرفتنم و بوسیدنم هم همینجور.خیلی ادعا دوست داشتنش میشه طوری که واسم اشک میریزه.که تا پریروز به یه دلایلی امد خونمون و شب پیشم خوابید اما متاسفانه هردومنون حالمون زیاد دست خودمون نبود.سکس کامل نداشتیم اما به هرحال اسمش سکس بود و من انگار حالا توی یه دنیای دیگم . انگار دیگه اون دختر قبلی نیستم.دارم دیونه میشم.نمی دونم چی کار کنم؟باش بهم بزنم؟میتونم؟اونم خیلی پشیمون و مثل خودم حالش خوب نیست.فکر نمی کردم اینقدر ضعیف باشم .من که اینقدر ادعا سرسخت بودنم می شد چطور اینجور پا دادم.دلم داره می ترکه

من متوجه نشدم دقیقا شما برای چی هردوتون پشیمونید؟ مگه جنایت کردید؟ سکس کامل هم که میگید نکردید. بقیه کارا هم که با دوتا عقل سالمی که داشتید تصمیم گرفتید مرحله به مرحله جلو رفتید و انجام دادید. حالا چی شده یهو دم از پشیمونی میزنید؟ اگر اولین رابطه جنسی توی عمرتون بوده که داشتید که خب این احساس ندامت بعد از اون طبیعی هست. همه اولش این حس رو دارن. شما یه چند روز صبر کن حالت بیاد سرجاش. بعد تصمیم بگیر که چیکار میخوای بکنی. فکر کنم الان حال روحیت خوب نباشه. ولی قطعا یه چند روز بگذره بهتر میشی و میتونی بهتر فکر کنی به این مسئله. اگر باز حس کردی که اهل اینجور رابطه ها نیستی یا اینکه دیدی این پسره به درد تو نمیخوره ازش جدا شو


ضمنا خیلی از دخترا ادعای سرسخت بودنشون میشه که آخرش یه روزی وا میدن. پس شما فکر نکن اتفاق عجیبی در موردت افتاده. شما هم یکی مثل بقیه

و اینم بگم که خیلی ها بعد از اولین سکس احساس پشیمانی دارن اما بعدا حتی بدجور تشنه سکس میشن که خودشون از بی افشون درخواست میکنن. باز هم میگم صبر کن چند روز بگذره حالت سرجاش بیاد بعد در این مورد تصمیم بگیر که آیا این مدل رابطه رو میتونی ادامه بدی یا نه. اگر نه کات کن بره پی کارش و دیگه هم با پسری دوست نشو. چون تقریبا همه دوستی ها به سکس ختم میشه مگر موارد استثناء. مخصوصا برای شما که مستقل زندگی میکنی و خونه از خودت داری. هر پسری اینو بفهمه همون اول به قصد سکس میاد باهات دوست میشه

میترا ۳۰ تهران یکشنبه 30 مرداد 1390 ساعت 15:09

سلام.نمی دونم اینهایی رو که می خوام بگم مشکله یا درد و دل ولی دیدم بهترین جایی که می تونم سبک شم و شاید به درد کسی بخوره همین جاست.۳۰ سالمه تو یه خانواده متوسط به دنیا اومدم. فقط درس خوندم و درس خوندم حتی وقتی برای ادامه تحصیل با شرایط متوسط مالی رفتم خارج از ایران فقط درس خوندم.البته هم خوندم هم کار کردم....تا اینکه در حال حاضر مدیر بخشی از یه شرکت بزرگ خصوصی ام.از قیافه و اندام هم هیچی کم ندارم.نمی خوام از خودم تعریف کنم. دارم اینارو می گم که ببینید با این مشخصات چه شرایطی دارم.همه همکارم با من میونه عالی دارن.از پسر و دختر مجرد و متعهل.ولی از بس که به ازدواج و عاشقی و دوستی و از این چیزا فکر نکردم یعنی شرایط اجازه نداده فکر کنم. وقتی کسی سمتم می یاد تشخیص نمی دم می خواد باهام دوست بشه یا می خواد پیشنهاد ازدواج بده. باید خیلی مستقیم بگه من از شما خوشم اومده و مثلا زنم می شی یا هر چیز دیگه ای.وقتی هم که میخوام به کسی جواب بدم معیارم فقط شده دو دو تا چهارتا. علاقه در کار نیست. عشق و لمس نمی کنم.نمی تونم عشق بورزم. بعضی وقت ها درک نمی کنم کسی دوستم داره می گم می خواد سوء استفاده کنه و از این فکرها که به جواب منفی منجر می شه.
تا دلتون هم بخواد از همه رقم خواستگار دارم.از کارگرهای ساختمون شوهر خواهرم تا مدیر عامل شرکت خودم.شاید اگه منم تو نوجونیم از این تجربه های خوب و قابل استفاده داشتم . می تونستم یه همسر خوب خودم انتخاب کنم.
ببینید همه این هایی که می گید و من رندوم خوندم تجربست. هر اتفاقی هم برای ما تو این تجربه ها بیفته باید به بهترین نحو ازشون استفاده کنیم. اینکه کسی مارو دوست نداشته باشه و ما عاشقش باشیم یا بر عکس.. پدر و مادرامون چی می گن همه و همه درسه. باید بتونی ازش استفاده کنی. توی مدرسه هم ممکن بود نمره خوبی نگیری ولی الآن که حرف مولانا میشه شعرهایی که اونجا یادت دادن و مقاومت می کردی برای حفظ کردنشون یادت می یاد.
خیلی نمی شه بگیم پدر و مادر صلاح بچشونو می خوان.شایدم تحت شرایطی که خودشونو اذیت کرده به ماها سخت می گیرن ولی مهم من و تو هستیم که باید بدونیم بهترین کار چیه.خیلی تو این مسائل با عجله پیش نریم بهتره.اگه بابا نمی زاره بری کلاس تابستونی بزار سال دیگه برو.مگه همه می رن کلاس تابستونی یا زندگی به پایان می رسه. همیشه حتی زمانی که عزیزیو از دست می دیم مرور زمان بهترین آبشنه برای پیدا کرده عالیترین راه حل.

صبا۱۹ تهران سه‌شنبه 1 شهریور 1390 ساعت 16:13

سلام اومدم بگم منم خوندم تمام حرفاتونو شاید ی بار دیگه بیام ی نظر مفصل بدم...
ولی الان میگم خودتونو آلوده نکنید
کسایی که خودشونو نگه دارن از فرش به عرش میرسن ... حضرت یوسف دربرابر شهوت ایستادگی کرد که تونست تو دو دنیا به سعادت برسه
امیدوارم تو این روزای عزیز و سرنوشت ساز ی تاملی بکنید
و از خدا کمک بخواید تا راه درست ونشونتون بده البته خودمم میگما من جدا از شما نیستم خودمم خیلی رو سیاه درگاه اللهیم...
دوستون دارم دوستام

حسن/21/از خوی چهارشنبه 9 شهریور 1390 ساعت 12:31

باسلام به همگی
من نزدیک به4سال هست که با یه دختری دوست هستم من خیلی باهاش صمیمی هستم ولی اول فکر کنم اصلا اینطورنیست هر کادویی براش میگیرم قبول نمیکنه هر وقت ازش میپرسم چقدردوستم داری میگه من از پسرها خوشم نمیادولی میگه چون پسرپاک ومومنی هستی خوشم میاد ازت میگم بیام خواستگاریت میگه تادرست تموم نشده نیا بخدامن دیگه نمیتونم دوریشو تحمل کنم الان من چیکارکنم؟چطورقانعش کنم که نامزد بشیم به درسمون ادامه بدیم؟اگه میشه راهمنایی دقیق کنیدممنونو ازتون

چن سالشه؟

دخمل تنها/۱۸/اصفهان شنبه 19 شهریور 1390 ساعت 20:49

دختر خیلی شیطون و احساساتی هستم چند ماه با یه اقا پسر دوست بودم خاطرات خییییییییییییییییلی خوبی باهاش داشتم شاید بهترین خاطره های عمرم بود.بعد چند ماه با هم حدود 7-8 بار قرار گذاشتیم یه ادم نامرد زنگ زدو به بابام دو تا از قرارامون و گفته بود هنوزم نمیدونیم مزاحم کی بود ولی فکر می کنیم یکی از دوستای دوست پسرم بود یه دفه هم دوست پسرم با ماشین دوستش اومد دنبالم به اون دوست بیچارشم چاقو زدن.داستان من خیلی پیچیدس باورتون نمیشه بعد چند ماه من گیجم که اخه این یارو کی بود؟چی کار به دوست دوست پسرم داشت؟....؟؟؟؟بعد این همه اتفاق مسلما من دیگه گوشی نداشتم من هر روز یه گوشی جور میکردم و به دوست پسرم اس میدادم یا میزنگیدم هر دفه هم لو رفتم!خلاصه یه ذره اعتماد هم کسی بهم نداشت هنوزم ندارن.دقیقا روز 10عید 1390 بود بابام رفت با پسره اتمام حجت کردو بعدشم با من که هیچ گونه رابطه ای هیچ وقت نداشته باشیم خوب راستش من خیلی پسر رو دوست داشتم و دارم اون و نمیدونم ولی من واقعا داشتم دیوونه می شدم.همش گریه و فکرواهنگای غمگین وخونه نشینی اونم تو عید و هزارتا کوفت دیگه.

.راستی یادم رفت بگم بخاطر چاقویی که به دوستش زده بودن پلیس خط های همه رو کنترل کرده بود اما نمیدونستیم تا کی؟بخاطر همین بود که من هرچی خط جور میکردم اینا میفهمیدن و به بابام می گفتن



بعد 4ماه با هر ترسی که بود شجاعت به خرج دادم و بخاطر عشقی که از ته دل داشتم بهش زنگ زدم .

حدودا دو هفته قبل ماه رمضون بود وقتی صداشو شنیدم خیلی گریه کردم جوری بود که اصلا گریه امون نمیداد حرف بزنم. خیلی باهاش حرف زدم میگفت خیلی دوستم داره و هنوز فراموشم نکرده تا یک روز قبل ماه رمضون به هم اس می دادیم تا این که بهش گفتم میترسم یکی بفهم قرار شد خیییییییییییلی کم با هم ارتباط داشته باشیم یه قرار دیگم گذاشتیم که بعد ماه رمضون همدیگرو ببینیم !10 ماه رمضون تا امروز گوشیش خاموش نمیدونید چه حالی دارم کارم فقط گریه و فکر کردن بهش.صد دفه تاحالا بهش گفتم حرف آخرت و بگو و اون گفته که دوستم داره .ما با هم قول قرار ازدواج گذاشتم حتی چند دفه هم به بابام گفت وبه مامانم زنگ زد گفت البته همون چند ماه پیش این دفه هم همش می گفت به هم میرسیم ولی اخه چرا بدون خبر گوشیش و خاموش کرده من و افکارم معلقیم ای کاش تکلیف من و روشن می کرد و بهم میگفت میخواد باهام باشه یا نه ؟؟از شانس بد من همین چند روزه که گوشی می خوام گوشیم و ازم گرفتن

اه اه اه از این زندگی بدم میاد حتی چند دفه می خواستم خودم و بکشم

بد ترین قربانی این داستان من بودم از یه طرف بی اعتمادی مامان و بابا از یه طرف بدون گوشی بودن از یه طرف تیکه ها و تحنه (البته اگه درست نوشته باشم) های اطرا فیان از یه طرف بیخیالی عشقم که الان نمیدونم واسه همیشه تر کم کرده یا واسه یه مدت ؟نمی دونم اتفاقی براش افتاده یا نه؟واقعا نمی دونم؟به نظرتون چی کار کنم؟؟

الان باید به فکر کنکور باشی. این کارا چیه دیگه؟ همه فکرت رو گذاشتی روی این مسئله؟

میترا 30 ساله تهران یکشنبه 10 مهر 1390 ساعت 16:07

سلام.دختر تنها یعنی حرافاشو با خودش جلوی آینه بگه ولی تو که تنها نیستی وقتی اینجا با این همه دوست حرف می زنی.ببین منصور با اینکه به همه می گه سرم شلوغه ولی جواب تورو داد.حالا اگه اشکالی نداره منم نظرمو می گم.نگفتی چند سالشه.اگه مثل تو داره کنکور می ده که به نظر من چسبیده به درس و مشقش.اگه دانشجو که بار درس در اولویته.حالا خدا برات خواسته که تو هم بشینی درستو بخونی.اگه دانشگاه قبول بشی دستت باز می شه که از خونه بیشتر بیای بیرون و شاید گوشیتو پس بگیری.
نمی خوام بگم موقعیت بهتری برات پیش می یاد ولی اینم احتمال.
صبر کن عزیزم

زهرا /20/تربت سه‌شنبه 19 مهر 1390 ساعت 11:18

نظری ندارم خیلی از این دنیاخستم یکی کمکم کنه!!!!

مشکلت چیه ؟

محدثه_کرج سه‌شنبه 26 مهر 1390 ساعت 02:37

آقامنصورمن غاشق شماشدم افتخارمیدید

افتخاره چی؟

محدثه کرج سه‌شنبه 26 مهر 1390 ساعت 02:49

به خداعاشقت شدم منصورجون

عاشق چیم شدی؟ چن سالته؟

محدثه چهارشنبه 27 مهر 1390 ساعت 03:17

دل نشکن غاشق حرفات شدم

خب همیشه اینجا سر بزن حرفامو بخون

محدثه چهارشنبه 27 مهر 1390 ساعت 04:58

بدجور رفتی رومخم خواهشادوست دارم صدات بشنوم

محدثه چهارشنبه 27 مهر 1390 ساعت 05:03

به جون تودیگه نفس نمونده واسه من توهم نرو نزن دلم رو نشکن دلم جلوچشات داره میمیره

محدثه_کرج چهارشنبه 27 مهر 1390 ساعت 11:13

چراج نمیدی

محدثه چهارشنبه 27 مهر 1390 ساعت 13:25

لطفا جواب بده کی تأییدمیشه نظرام توکامنت

هر 24 ساعت یک بار نظرات درج میشه

محدثه چهارشنبه 27 مهر 1390 ساعت 14:04

توروقرآن زنگ بزن اول مسیج بده توروخدا

من توی همین اینترنت با همه دوست هستم. بیرون اینترنت و تلفن و اس ام اس و اینا اصن حرفشم نزن. همینجا در خدمتت هستم. بیا صفحه گپ و گفتگوی روزانه

http://mansourghiyamat.blogsky.com/1390/05/23/post-236

محدثه چهارشنبه 27 مهر 1390 ساعت 19:09

فقط خواستم سوال ازت بپرسم فقط عاشق حرفات شدم بدفکرنکن سوال داشتم سوپرکیس داری؟

سوپرکیس نمنه؟

محدثه پنج‌شنبه 28 مهر 1390 ساعت 15:00

من 3سال پیش بایکی بودم که خودم باهاش بهم زدم چون من دوست داشتم کیس های زیادی داشته باشم ازاون به بعداندازه تارموهام زید داشتم امادرحدتلفن یاباهاش برم پارک و وفقط دوست داشتم تک پرم بشه وقتی تیریپ اذدواجش کردم بعدازش سیرمیشدم فقط باکسای که ازنظرقیافه بداماازنظرمالی پولداربودن دوست داشتم چون ازآدم بی پول متنفرم الان بایکی باشم بعدیکی پیداشه بره تودلم دست از سرش میرم بااون بعدتک پرم شدبیخیالش میشم هیجده سال دارم اماتودلم خیلی غصه است اون پسرکه اولین عشقم بودالانم هستش اماعاشق درحدمرگش کردم بعدبهش گفتم خداحافظ بدون گوشی نمیتونم باشم ودوست دارم دوستای زیادی داشته باشم کمکم کن

برای دخترا که کاری نداره دوستای زیادی داشته باشن. متوجه نشدم مشکل چیه دقیقا. شما لب تر کنی کلی پسر باهات دوس میشن

محدثه جمعه 29 مهر 1390 ساعت 15:22

مشکلم أینه یه بارعاشق شدم بعدازاون همه پسراکه تاحدخودکشی میبردمشون داشتن گریه میکردن خیلی راحت بهشون میگم خداحافظ بعدازیک هفته ازشون متنفرمیشم چی کارکنم که قیدپسراروبزنم دیگه خسته شدم شب هاتا6صبح بیدارم دیگه اعصابم خرابه از دستشون چی کارکنم که قیدشون بزنم

خب خطت رو عوض کن

ندا /۲۰/اصفهان دوشنبه 2 آبان 1390 ساعت 14:03

خوبه برا دل گرمی

شهلا18کرج سه‌شنبه 10 آبان 1390 ساعت 02:16

سلام داداشی من رفتم خونه دوست پسرم بعدسکس کردیم بعدآب اون ریخت رو ک من توش نه روش بعدالان یک ماهه پریودنشدم داداش کمک دارم سکته میزنم

سلام. معمولا پیش میاد که به خاطر استرس و اضطراب باردار شدن، زمان پریود عقب بیفته. پس خیلی نمیخواد نگران باشی. ولی برای اطمینان خاطر حتما بی بی چک از داروخانه بخر و تست کن

ضمنا اگر سکستون یه هفته بعد از اتمام پریود یا یک هفته مانده به شروع سیکل پریود بوده ، حتی اگه اسپرم وارد رحم هم بشه احتمال حاملگی خیلی کم هست

مریم شیراز سه‌شنبه 10 آبان 1390 ساعت 09:42

سلام بچه ها من تازه با این سایت اشنا شدم...منم مشکل عشقی پیدا کردم من 7 سال یکی را دوست داشتم ولی الان 1ماه هست جدا شدیم خیلی کلافه هستم ما خیلی همدیگر را دوست داشتیم تا پای ازدواج هم رفتیم مخالفت خانواده اونو حلاصه 2سال از قضیه خواستگاری میگدره و ما دوستیمونو کات نکردیم تا حالا که حسته شدیم کات شدیم تازه ما از هم دوریم اون تهران من شیراز جیکار کنم؟؟؟؟گیر کردم شدید

خب خودت داری میگی خسته شدیم. عاشقا که خسته نمیشن

شهلا18کرج سه‌شنبه 10 آبان 1390 ساعت 14:46

سکسکه ندارم استرس داره میکشتم اسپرم نرفته داخل ریخته روش بعدش خیلی میترسم نکنه حامله شدم قرص اچ دی هم یکی خوردم بعدزودپاکش کردم

اگه قرص اچ دی رو به موقع خوردی که حله. خیالت راحت

شهلا18کرج چهارشنبه 11 آبان 1390 ساعت 12:54

سلام داداش پریودشدم خوش حالم فداتشم دوست دارم

خدا رو شکر

یکی از همین نزدیکی جمعه 13 آبان 1390 ساعت 18:52

ببخشید شما ها مسلمونید یا نه همین طوری بحث می کنید اخه تو اون ور اب معمولا این چیزای رو میشه خوند . ضمنا اگر مسلمونید سکس قبل از ازدواج اگر حین عقد گفته نشه عقد باطله و شما زناکار تا اخر عمر و بچتون زنا زاده و حرام زاده است هر چند از این ادم های توی خیابون بر میاد که زنا زاده باشند و حرام زاده البته بگم فکر نکنم خدا براش فرقی بکنه تو مرد باشی یا زن بابا تو کشورایی لایکم مردا باکره و غیر باکره دارن عین زنا فکر کردید همچی گیره ... شده نخیر شم اقای منصور خان اگه اهل خدا و پیغمبری که چیزی جز بیراهه چون نداری عذابی ماتقدم و ما تاخره برای خودت می فرستی و بعد خودتم همین طوری میاد فکر کردی دنیا هم مثل اینترنت هر کی هر کیه نخیر دادش پوستت کندس. دخترا هم بدونن هر چی سرشون بیاد حقشونه دختری که فکر کنه یه پسر که حتی حاضر نیست خواستگاریش بیاد و مثل دستمال کاغذی می ندازتش اونور هر چی بکشه حقشه فقط از خدا می خوام اونایی که تو این وا نفسا عفت پیشه می کنن رو طبق وعده ای که تو قران داده همسری پاک نصیبش کنه و شما هم که دنبال ب ف . جی ق هستید همونی که هستید و فرزندانی که همه حرام زاده هستند و شما کلاس زبان و .. می فرستید تا پیشرفت کنن....... اللهم عجل لولیک الفرج

یکی از همین نزدیکی جمعه 13 آبان 1390 ساعت 19:22

فقط بگم خدا رو شکر خدا رو شکر خدا رو شکر ..... و باز خدا رو شکر هنوز هستن امثال صبا از تهران و خدا رو شکر و خدا رو شکر دعای خیر من همیشه بدرقه ی راحت خدایا باز شکر

یکی از همین نزدیکی جمعه 13 آبان 1390 ساعت 19:23

ظاهرا جرات نداشتی نظرات انلاین کنی بعید می دونم بزاریش حالا هر چی... فقط بدون حرف امثال من برای اینه که فردا روزی نگی من که نمی دونستم.....خدا هدایتت کنه و اگه قابل نیستی هلاک که زندگی ها رو هلاک کردی و بدعت ها گذاشتی نکبت بار

الان دقیقا مشکل شما با من چیه؟ اینو متوجه نشدم

مهتاب راد شنبه 14 آبان 1390 ساعت 09:38

سلام می خوام عضو شم چی کار کنم

اینجا عضوی نیست. همه میتونن از مطالب وبلاگ استفاده کنن

ستاره / 20 / تهران چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 15:28

من کسی رو دوست داشتم ولی اون نمیدونست چون من آدم خیلی بسته ای از نظر ارتباط اجتماعی هستم و اصلا به کسی رو نمیدادم و حال همه ی پسر هایی که در اطرافم بودن رو میگرفتم ولی الان احساس شکست دارم
اون شماره من رو داشت و از طریق پیامک و زنگ متوجه این موضوع شد که من دوستش دارم حالا نمیدونم دیونس بخدا روانی حالا من میرم طرفش اون ازم فرار میکنه حالا هی لجبازی میکنه و مغروره موندم چکار کنم بخدا اذیت شدم

در عرض چند وقت این تغییر موضع پیش اومد؟

حسین / ۱۸ / تهران شنبه 15 بهمن 1390 ساعت 23:31

سلام دوستان . من میدونم هنوز برام زوده . ولی من عاشق یکی از آشنایان نزدیکمون شدم و نمیدونم باید چکار کنم . دلم گرفته . بعضی وقطا خیلی گریم میگیره شما رو بخدا کمکم کنید و من رو راهنمایی کنید که الان باید به فکر این کار باشم یا بعدا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آیا برای من زود نیست که تمام افکارم مشغول یک نفر باشه ؟؟؟؟؟؟؟ در ضمن من نمیتونم اونو با خانوادم در میان بگذارم . و طرف مقابل هم هیچ چیز از علاقه من نمیدونه .

سلام.

ببین قضیه اینه که نه شما اولین نفر هستی که این اتفاق در این سن برات میفته و حتی اشکت هم در میاره نه آخرین نفر


خیلی ها چه دختر و چه پسر توی این سن و سال یهو دلشون گیر میکنه پیش یه نفر و دیگه خواب و خوراکشون میشه فکر کردن به اون


ولی این قسمت احساسی قضیه هست. قسمت منطقیشم باید در نظر گرفت. منطق میگه همه شرایط رو که در نظر بگیری توی این سن عاشق شدن زیاد نتیجه خوشایندی نداره. فقط یه مدت از کار و زندگی و درس و اینا میندازتت.


تو باید به عاقبتش فکر کنی. یعنی آخرش چی قراره بشه؟ حالا فوقش اون بفهمه و اونم عاشق تو باشه. بهترین شکل ممکن همینه دیگه. خب بعدش اگه باهم دوست بشید که چون سنتون کمه و تجربه زیادی ندارید احتمال خیلی زیاد کلی مشکلات روحی براتون پیش میاد. اگر هم که تصمیم به ازدواج داشته باشید توی این سن که نمیشه اگر هم بخواید قرار واسه چن سال دیگه بزارید که باید بدونی خیلی اتفاقا ممکنه توی این چند سال بیفته و....


در نتیجه حرف کلی من اینه که همه تصمیم با احساس نگیر. اگر هم فکر میکنی حواست جمعه و عقل و منطق خوبی داری پس دیگه خودت تصمیم آخر رو بگیر. راهنمایی ها رو هم که من کردم. من به قطعیت نگفتم عاقبتش خوش نیس. بلکه گفتم خودت تصمیم آخر رو عاقلانه بگیر


ضمن اینکه خیلی از اونایی که توی سن شما عاشق شدن، چه به عشقشون رسیده باشن چه نه، وقتی سنشون بالاتر میره پشیمان هستن از رفتاری که در اون سن داشتن. چون برخورد داشتم دیدم اینطور بوده


حالا باز تصمیم آخر با شماست. شاید از اونایی باشه که اهل ماجراجویی هستن و ریسکش هم به جون میخرن. شایدم اهل ریسک نباشی و نخوای ضربه روحی بخوری

حسین/تهران/۱۸ دوشنبه 17 بهمن 1390 ساعت 20:42

آقا منصور . حرفات خیلی کمکم کرد . من تصمیم خودمو گرفتم و میخواهم اصلا به این موضوع فکر نکنم و به درسم ادامه بدم تا موقع ازدواج . بعدا شاید حتی فرد مناسب تری برام پیدا شد به هر حال هر اتفاقی ممکن پیش بیاد . عاشق بودن تو این سن و سال اصلا خوب نیست و هیچ فایده ای هم نداره جز اینکه جلوی پیشرفت آدم رو میگیره . بازم ازتون ممنونم .

آفرین به تو که پسر عاقلی هستی

عمرا اینو نمیذاری پنج‌شنبه 20 بهمن 1390 ساعت 11:51

سلام. دین بد چیزی نیست. مرفهین محترم، یکم قضاوتتون رو فعال کنید. شاید اگر دلتون راه داشته باشه بفهمید دین چیه و بهش علاقه مند بشید.
هزار تا کار سخت می کنید تا از نتیجش لذت ببرید . فکر کنید ببینید دین دار بودن نتیجش چیه!!!!!!!!
چیز خوبیه هااااااا
بعدشم که میمیریم. بعد شاید یه معشوق باحال، همه چی تموم، که عاشق ما باشه گیر آووردیم و برای همیشه از این که در کنارشیم راضی بودیم.
بعدشم نه این زندگی تموم شدنی بلکه زندگی همیشگی مون شیرین شد.
یه میلیون سال هم تو این دنیا باشیم، باز در برابر جاویدان بودن انگار هیچه.
از ما گفتن

علی/مشهد/22 پنج‌شنبه 20 بهمن 1390 ساعت 16:29

من یه پسرم.اما واقعا به دخترا میگم که اکثر پسرا دخترها را فقط برا عشق و حال میخوان.البته ببخشید که رک میگم.فقط با دخترا دوست میشن که بکنن و خالی کنن و برو که رفتی.دخترا هم خدایی برا پسرا کم نمیذارن.برا اینکه دوستیشونو ثابت کنن برا پسره ساک میزن و براش میلیسه و ابشو هم که میخوره.اما بعد از اینکه خوب داد.پسره بلند میشه میپوشه و میره.حتی زحمت پاک کردن لای پای دختر هم میفته گردن خودش.به خدا پسرا هر چی بکنن سیر نمیشن.کمراشون پره اب.فقط یه جا میخوان برا خالی کردن.

الناز چهارشنبه 26 بهمن 1390 ساعت 15:43

سمیرا منم مشکل توروداشتم ...من خیلی دوسش داشتم اصلا مهم نبود تورابطمون لذت ببرم یانه فقط عاشقش بودم هرکاری که میگفت انجام میدادم بیرون نمیرفتم خطموعوض میکردم هررکاری میگف گوش میدادم باپسرای دیگم حرف نمیزدم اما بعد3سال رفتاراش عوض شد اصلا بهم زنگ نمیزنه میگه کار میکنه اما بهونس درضمن بدتراز همه ی اینا این بود که خودش بهم قول ازدواج داده بود بارها اینو تکراار کرد منم چون خودم دروغگو نیستم بقیه رو به چشمه خودم میبینم خلاصه اینکه بعد3سال دوستی وکلی اذیت خودم تموم کردم چون ازدرسو...عقب مونده بودم.ولی الان روحیم خیلی خرابه احساس میکنم کثیف ترین ادم روی زمینم نمیدونم باید چیکارکنم واقعا

نازنین/۱۸/کرج جمعه 28 بهمن 1390 ساعت 11:55

سلام منصور جون من یه مشکلی دارم که خیلی دردناکه من الان هفت ساله عاشق یه پسریم که من دوست نداره ولی من خیلی دوستش دارم و عاشقشم نمی تونم فراموشش کنم نمیدونم چطوری با این عشق یک طرفه باید کنار بیام این پسریکی از دوستای خانوادگیمون البته اشتباه از من بود که بعداز پنج سال بلا تکلیفی بهش گفتم دوستش دارم اونم اب پاکیو ریخت روم البته اون موقع که من این حرف بهش زدم اون تازه دانشگاه قبول شده بودیعنی دقیقآ دو سال پیش حالا من موندم این دل پرسوز واقعآ نمیدونم چجوری باید با این مشگلم کنار بیام ازت میخوام من راهنمایی کنی

سلام. اول بگم که عشق زورکی نیست. پس براش اصرار نکنید. گدایی عشق هم نکنید

شما که تو این سن این تجربه رو به دست آوردی از جهاتی هم میتونه مفید باشه. چون بعضی ها تا خودشون چیزی رو تجربه نکنن قبول نمیکنن. حالا دیگه شما برای سال های آینده حواست رو خوب جمع میکنی که همینجوری عاشق هرکسی نشی. بعضی ها توی 30 سالگی تازه این موضوع رو متوجه میشن. نمونه اش امروز یه دختر 30 ساله توی صفحه شماره 2 ما کامنت گذاشت

شما باید این موضوع رو باور کنی که در سن 18 سالگی تازه اول راهی. با این اتفاق نه تنها زندگی به پایان نمیرسه بلکه میتونه نوید دهنده شروع یه زندگی جدید و بهتر باشه

پس سعی کن کم کم فراموشش کنی و از تجربیات عاشقی که در این چن سال به دست آوردی استفاده کنی که در سال های آینده کمتر دچار مشکل بشی و بتونی زندگی موفق تری نسبت به بقیه هم سن و سالات داشته باشی

همش بستگی به خودت داره....

تینا/کرمان/کرمان سه‌شنبه 16 اسفند 1390 ساعت 19:49

سلااااااام منصور جان دلم گرفته بدجور عاشق پسری هستم که باش بودن جز مصیبت چیزی نداشته /اینقد دیوووونه هم بودیم ک..............ولی چ بگم که وقتی دوسم ک حالا برام شده سگ دوره گرد رفت باش دوستی کرد همش باش سکس داشت چرا چون من هرگز ب خودم چنین اجازه ای ندادممممممممممممممممممممممممممممممممم خیراززندگیش نبینه...........ی مدت که باش بود عزیزم تا تونستش باش حال کرد ............ولی با وجود اون دختر من نتونستم فراموشش کنم الان هم با همیم....کلی همو دوس داریم همش هم به سبیل بابای دختره میخندیم ........ولی من میخام فراموشش کنم هرچند که خیلی سخته وعشق اولم هم هس/چ کنم تا فراموشش کنم هان////دوستان کمکم کنی

سلام. ببین من یه راهی رو بهت میگم که دردش کمتر باشه

تصمیم درستی گرفتی. فراموش کردن همچین آدمی خیلی خوبه

شما ولی بهتره یهو اقدام به این کار نکنی. بهترین روش اینه که به تدریج رابطتو باهاش کمرنگ کنی. اصلا هم نزار اون بفهمه دلیلش چیه چون ممکنه مقاومت کنه. ولی شما برای مثال اگه هرروز باهم تماس دارید یا همو میبینید اینو بکنیدش دو روز یه بار بعد از یه مدت بکن سه روز یه بار. به همین صورت فاصله هاشو بیشتر کن. این باعث میشه عادت از سر شما بپره. بعد خیلی راحت تر میتونی مثلا اگه یه مدت نبود با نبودنش کنار بیای

اگر وسط این برنامه ها علت این کارا رو پرسید بگو سرت شلوغ شده و خلاصه یه بهانه ای تو این مایه ها بتراش. و اینکه سعی کن این روشی که گفتم رو یه حالت نرمال انجام بدی که باعث شک نشه

ستایش16 شنبه 12 فروردین 1391 ساعت 01:07

بخدا من دردم از همتون بد تره
اگه یکی رو خیلی دوس داشته باشی اونم واست بمیره هم خودت دوسش داشته باشی هم مطمئن باشی اون دوست داره نه میتونی فراموشش کنی نه بیخیالش شی چیکار میکنیjavascript:void(0);ولی بابات نفهمه نمیتونی بدون اون زتدگی کنی اصلا به فکرم نیس

ستایش شنبه 12 فروردین 1391 ساعت 01:58

نه بزار از اول همه چی رو بگم شاید بهتر بتونی کمکم کنی
هیچوقت هیچ پسری رو دوست نداشتم به این چیزا فکر نمیکردم تا این که یه چندروز یکی بهم اس میداد که دوست دارم و خیلی حرفای دیگه اول بهش محل ندادم گفتم شاید میخواد اذیت کنه ولی بعد از حرفاش فهمیدم واقعا دوستم داره تو این شک نکنین (فک نکنین از اون پسراس که گول میزنن)تو راه مدرسه یه جوری نگام میکرد که تو مدرسه زنگ اول فقط به اون فک میکردم بعد جواب پیاماشو دادم واقعا فهمیدم خیلی دوسم داره منم خیلی عاشقش شدم بخدا عاشقش شدم هوس نیست بخاطر من با یه پسره که گفته بود دوسم داره کتک مفصل خورد چندروز بعد تو خونه بهم گیر میدادن چرا انقد گوشی دستته نمیتونستم ازش جداشم چند دفعه سعی کردم ولی تا اس میداد یا زنگ میزد نمیتونستم خودمو کنترل کنم.یه روز که خیلی بهم گیر دادن خطمو عوض کردم گفتم فراموشش میکنم چون فکر میکنم به هم نمیرسیم میدونم بابام مخالفت میکنه گفتم خوبه نوروزه تو راه مدرسه هم نمیبینمش ولی اصلا از ذهنم بیرون نمیره تا یادش میفتم گریم میگیره بخدا خیلی سخته فک کردم میتونم فراموشش کنم ولی نمیتونم هیچطور از ذهنم بیرون نمیره از وقتی باهاش حرف نمیزنم شبا کارم شده گریه کردن هر کی رو میبینم یادش میفتم هرجایی میرم فقط اون تو فکرمه
حالا چیکار کنم؟

معمولا دختر و پسرا تو سن نوجوانی این مشکل براشون پیش میاد. یعنی یهو عاشق و دلبسته یکی بشن و بعد هم همه فکر و ذکرشون بشه اون بعدم اشک و آه و حسرت و... اما از افراد با تجربه که بپرسید بهتون میگن که توی این عشق و عاشقی ها دنبال هدف خاصی نباید باشید. چون معمولا یه دوره ای هست. شما هم با توجه به اینکه از اون آدما هستی که عاشق بشن دیگه از خواب و خوراک میفتن و مشکلاتی تو زندگیشون پیش میاد من توصیه میکنم بی خیال این مسائل بشی. لااقل بزار چن سال دیگه یکم پخته تر بشی و سنت هم بیشتر بشه تا بتونی در کنار احساس یکمی هم عاقلانه تر به این مسائل فکر کنی

ضمن اینکه بگم دوست شدن با جنس مخالف و تلفنی صحبت کردن و دوست داشتن هیچ اشکالی نداره. فرقی نداره تو چه سنی باشی. اما باید ببینی جنبه شو داری یا نه. که شما فکر کنم نداری. چون خودتم گفتی از بس تو خونه تلفن دستت بوده و پیامک بازی و تلفنی حرف زدن که خانواده ات هم شک کردن و محدودیت برات ایجاد کردن. خب حق هم دارن. هرچیزی یه حدی داره. زیاده روی کردن جالب نیس.

شما همین الان هم میتونی تصمیم بگیری. ببین واقعا اگر میتونی حد اعتدال رو توی رابطه و تماس ها و اس ام اس ها رعایت کنی خب باهاش دوس شو. اینجوری خانواده ات هم باهات کاری دارن. اگر میبینی اراده ات ضعیفه و احساست مثل قبل بر عقلت غلبه میکنه پس همونطور که گفتم فعلا بی خیال این دوستی ها شو تا یکم سنت بیشتر بشه

ستایش شنبه 19 فروردین 1391 ساعت 03:45

چطور فراموشش کنم؟؟؟؟میخوام فراموشش کنم ولی تا یه دفعه که میبینمش همه چی خراب میشه
چیکار کنم تا دیگه بهش فکر نکنم؟

توی این صفحات یه نیگا بنداز. در این مورد زیاد نوشتم

الهام/شیراز چهارشنبه 23 فروردین 1391 ساعت 00:52

سلام
من الان نامزد دارم و رابطه خیلی خوبی با هم داریم فقط مشکل من نداشتن بکارت که وقتی خارج از ایران درس می خوندم از بین رفت و از این که نامزدم رو از دست بدم می ترسم. می شه لطف کنید من و راهنمایی کنید که از کجا می تونم این شیاف جادویی رو تهیه کنم؟

شیاف جادویی رو نمیدونم. اما در این مورد با پزشک مشورت کنید. شاید دوختن پرده بهتر باشه

تینا 23 تبریز دوشنبه 28 فروردین 1391 ساعت 11:39

سلام به همگی تو رو خدا واسه من دعا کنید دختری هستم که نه بدر دارم نه برادر همیشه حسرت خوردمو تحقیر شدم دعا کنید به عشقم برسم واقعا دوسش دارم

شیرین/18-تهران سه‌شنبه 12 اردیبهشت 1391 ساعت 02:47

slm..man ba y pesar 3 sale k doostam vaghan az tahe delam asheghesham..onam motmaenam mano kheyli dust dare..vali kheyli shakake davamunam k mishe bad dahanam mishe..vali man hame joore be harfash goosh midam bazam bem shak dare be khatere on dg az khune birunam dar nemiyam.vali na mitoonam dg tahamol konam na faramush..vaghan daram zajr mikesham,toro khoda komak konid

لطفا فارسی تایپ کنید

این پسر به درد نمیخوره و انتخاب اشتباهی داشتی. تا دیر نشده ازش جدا شو

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد